#"حکایتی زبیا از یکی از افسران ارتش"
28 بهمن 1399
*«حکایتی زیبا از یکی از افسران ارتش»* *?تابستان 1363 در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندمهايشان بودند* *?فرماندهي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و… بیشتر »
نظر دهید »