حکایتی - بسیار زیبا - و خواندنی
26 مرداد 1399
#درویش تهی دست درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟» درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو… بیشتر »
نظر دهید »