#خدا حافظ ای ام المصائب
خداحافظ ای زخمهای دلت یادگار نینوا! دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛ که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا به کاروان آسمانی حسین بپیوندی.
زمین، چه عرصه تنگی برای پارههای دل فاطمه و علی بود! گرچه از همان روز که رأس حسین را بر نیزهها بردند، بهانههای زندگیات، به پایان رسیده بود.
مگر گلهای چیده وجودت ای ام المصائب، چقدر میتوانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟
از امشب، اشکهای فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن خونینش سرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار جای خالی تو خواهند بود.
آن روز که هُرم خطبههایت، شام را گرفته بود و دودِ آه از دلت برخاست، در میان خاک عطش، ریشه دواندی تا امروز، وقتی خاک، تو را در برمی گیرد، نام تو در جای جای خاطرات کربلا شکوفه کند.
هنوز شنیده میشود که چگونه قلب سنگهای خارا را آب کردی و شعله صبرت، بر همگان روشن کرد که چگونه بی برادر، یتیم میشوند.
ای دخترِ یتیمنوازترین مرد زمین! پاسخ «ما رأیت الّا جمیلا»ی تو، هنوز در گوش تاریخ میپیچد. بدرود، ای زیباترین تصویر صبر!
یا زینب! صبر آزموده تو در فرهنگ لغات عاشورا، قشنگترین واژهها را بعد از حسین آفرید و حسین که بی طاقت از دوری تو بود، امشب، دعای تو را مستجاب کرد و این گونه بود که سفر، تو را برگزید تا بر پهلوی شکسته مادرت، مرهم شوی.
امشب، کوه به دریا میپیوندد تا منظره غروب حسرت را در قلبمان بیافریند. امشب، طناب اسارت جهان خاکی، از دستهای زینب باز خواهد شد و فرشتگان صف بسته، نوای «ارجعی الی ربّک» را برای او خواهند سرود.
یا عقیله بنیهاشم! اگر روزی از عون و محمد خواستی تا برای پیوستنت به حسین علیه السلام دعا کنند، آیا میدانستی که چه زود، هنگامِ استجابت فرا خواهد رسید؟
امشب، تو را سبکتر از بال فرشتگان و روشنتر از روز و زیباتر از نخستین سپیده دم آفرینش، به سوی آسمانیان خواهند برد؛ چرا که نهایت آرزویت، پیوستن به حسین بود و هرکه به حسین نپیوندد، مرداب خواهد شد.
تشنه توایم یا زینب! دعا کن که قلبهایمان به لاهوت و ملکوت، گره بخورد و به راستی:
کی با فنای تن ز تو کس دور میشود
شمع از گداختن همگی نور میشود
رزیتا نعمتی
#شعر وفات حضرت زینب(س)
لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدّر بود
دستش رو به قبله تا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را به پا کرده
باز هم یاد در ها کرده
یاد باغ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشه ای بین بازوان دارد
پوست نیروی استخوان دارد
یادگاری ز خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علی اکبرش اذان ندهد
سروِ قدش تا نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود.
شعر: حسن لطفی
#سالروز وفات زینب کبری بر عموم شیعیان تسلیت باد"
#حدیث-روز
#روز پرستار نهضت و انقلاب اسلامی بر همه ی سفید پوشان مبارک"
شب خانه دخت نبی اسلام غرق در نور و سرور است و آل عبا منتظر مولودی از جنس صبر فاطمه (س) و صلابت علی (ع) نشسته اند.
امیرالمومنین علی علیه السلام و بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س)، در شعف میلادی هستند که نه تنها نور، بلکه عشق و اقتدار بیشتری به خانه شان میآورد.
دختری که زینت پدر، یاور برادر و غمخوار فرزندان علی (ع) خواهد شد.
زینب (س) همان که صبر، وامدار بردباری اش و حیا مدیون حجاب فاطمی اوست.
او آمد تا بیت وحی، از قدومش پرنورتر شود و مُهرههای تسبیح آل نبی، به وجودش درخشان تر گردد.
بانوی با صلابت آل طه آمد تا غمخوار حسین (ع) در عاشورا و پرستار زین العابدین (ع) و قافله اُسرایش در شام باشد و «پرستاری» حرمت از وجودش گیرد و از دریای ایثارش سیراب شود.
میلاد دُرّ درخشان مهر و عاطفه، پرستار زخم های به خون نشسته صحنه کربلا، روز پرستار را در تقویم ما زرین کرده است.
این روز بر سپیدپوشان عاشق و باگذشت جامعه که اکنون بیش از هر زمانی، جانانه در صحنه دفاع از سلامت کشور، ایستادگی میکنند، مبارک و فرخنده باد.
زهرا مرادوند
بادصبا