#"ما بی شناسنامه نیستیم"
ا بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم؛ ما بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا (ع)، فرزندان زندان های بی نام و نشان و حبس ها و دخمه های فراموشی.
ما بی شناسنامه نیستیم، اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم.
ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس، خیمه دعایی برافراشته اند، ما ساده نشینان کاخ ویرانه فقر و فناییم؛ پنجره هایی که رو به سوی افق سبز توکل باز می شوند؛ ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم؛ ما مثل وضو ساده و پاکیم؛ عین اقطار بی آلایش و معصومیم؛ ما را می شود در هر گوشه مسجد پیدا کرد؛ در هر جنسی جستجو نمود با هر دردی دریافت؛ ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم و دوستان ما شیران روز و پارسایان شب هستند. از نوح به بعد تا کربلا و هویزه و تا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم؛ ما در این آب و خاک سبز می شویم؛ ما بی شناسنامه نیستیم.
#سقوط-در-کمین-مسولین
#سوژه-نقاشی-شهید
?شهید نقاشی که فقط عکس شهدا را میکشید!
?مادر دستی به قاب عکس شهید میکشد و میگوید: قربانعلی خیلی به نقاشی علاقه داشت، فرصت که پیدا میکرد تصویر دوستان و همرزمانش را میکشید؛ البته نه تصویر همه را! به گمانم هر کسی را که به قول بچههای جنگ، بوی شهادت میداد، سوژه نقاشی خودش میکرد.
?۳ بار برای فرزندم مراسم گرفتیم، بعد از اینکه برای آخرین بار به جبهه رفت و دیگر خبری از او نشد، سه بار خبر آوردند که قربانعلی شهید شده و من هر سه بار برایش مراسم گرفتم.
?شهید قربانعلی فرخنیا چهاردهم آبان ۱۳۴۲، در شهرستان زنجان چشم به جهان گشود، با آغاز جنگ تحمیلی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و بیستم اسفند ۱۳۶۳، با سمت بیسیمچی در بدر آبادان به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و سال ١٣٧۴ پس از تفحص در مزار بهشت فاطمه(س) زادگاهش به خاک سپرده شد.
✅ به رادار انقلاب بپیوندید:
@Radar_enghelab