#انفاق-به-سبک-شهدا
?#ابراهیم معلم عربی یکی از مدارس محروم تهران شده بود. اما تدریس عربی #ابراهیم زیاد طولانے نشد! از اواسط همان سال دیگر به مدرسه نرفت! حتے #نمےگفت که چرا به آن مدرسه نمےرود!
?یک روز مدیر مدرسه پیش من آمد و گفت: تو رو خدا !!! شما که برادر آقاے هادے هستید، با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه. گفتم: مگه چے شده؟
?کمے مکث کرد و گفت: حقیقتش، #آقاابراهیم از جیب خودش پول مے داد به یکے از #شاگردها تا هر روز زنگ اول براے کلاس نان و پنیر بگیرد.
آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه هاے منطقه #محروم هستند؛ اکثرا سر کلاس گرسنه هستند؛ بچه گرسنه هم درس نمے فهمد …
?مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم نظم مدرسه ما را به هم ریختے! در صورتے که هیچ مشکلے براے #نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سر ایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق ندارے #اینجا از این کارها بکنے !
?آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را در مدرسه #دیگرے پر کرد. حالا هم بچه ها و اولیا از من خواستند که ایشان را #برگردانم؛ همه از #اخلاق و #تدریس ایشان تعریف مےکنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیارےاز دانش آموزان بے بضاعت و #یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم.
کجایند مردان بی ادعا??
?#شهید_ابراهیم_هادی?
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#"دعوت شهدا اتفاقی نیست"
لطفا با قلبی شکسته وارد شوید?
?بگذار در این دنیا “فرمانده ی دلت” دوست “شهیدت “باشد….?
دست در دست “شهدا” بگذار و ببین چطور زندگیت تغییر میکند و به خدا نزدیک می شوی،
رفیق?"شهید” پیدا کن….
?من یک شهید دهه هفتادی مهربون بهت معرفی می کنم
#شهید _عباس_دانشگر
? “شهــدا” صدایت زده اند
دست دوستے دراز ڪردهاند
بـہ سویتـــــ …?
همراهے با “شهـدا “? سخت نیستـــــ
یا_علے ڪہ بگویـے ..
خودشان دستتـــــ را میگیرند…?
دعوت” شهدا “اتفاقی نیست……
یا علی….
#شهید-امام-رضایی
?#شهدا_و_امام_رضا_(ع)
انگارمیدانست ماندنے نیست..وقتے براے ملاقاتش به اصفهان رفتیم به ما گفت:
آرزو داشتم بعد از عملیات والفجر۸ برم پابوس آقا#امام_رضا_ع. ولےافسوس ڪه حالا نمیتوانم.
این را گفت و بعد از لحظاتےبه #شهادت رسید. بدن مطهرش را توے تابوت گذاشتیم و رویش نوشتیم #محمدرضاعاشور_ اعزامی از گرمسار و خودمان براےمهیا ڪردن مراسم تشییع جناره به گرمسار رفتیم.
بعد از یڪے دوروز رفتیم تا جنازه را تحویل بگیریم ولے #پارچه اے ڪه روے بدن #محمدرضا گذاشته بودیم،روے تابوت یڪے دیگر گذاشته بودند. وقتے پیگیرشدیم، فهمیدیم ڪه در #تهران پارچه ے روے بدن #محمدرضا به اشتباه با یڪ شهید مشهدے جابجا شده و #محمدرضا را براے غسل و طواف حرم #امام_رضا_ع به مشهد فرستاده اند.
بدنش را براے تشییع آماده ڪردیم، درحالی ڪه به آرزویش رسیده بود.
?#شهیدمحمدرضاعاشور?
?#چهارشنبه_هاےامام_رضایی
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#جریمه تاخیر نماز اول وقت
✍يكى از دوستان شهيد رجائى چنين مى گويد: روزى حدود ظهر نزد شهيد بزرگوار رجائى بودم صداى اذان شنيده شد، در حالى كه ايشان از جايش حركت كرده، مى خواستند خود را براى اقامه نماز آماده كنند، يكى از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است سرد مى شود، اگر اجازه مى فرماييد بياورم.
شهيد رجائى فرمود: “خير بعد از نماز”
وقتى كه خدمتگزار از اتاق خارج شد، ايشان با چهره اى متبّسم و دلى آرام خطاب به من فرمود: “عهد كرده ام هيچ وقت قبل از نماز نهار نخورم اگر زمانى ناهار را قبل از نماز بخورم، يك روز روزه مى گيرم.”
?روشهاى پرورش احساس مذهبى نماز، ص۲۹?
#خاطره
✍شهید پور جعفری می گفت:
روزی در منطقه ای در سوریه،
حاجی خواست با دوربین دید
بزنه،خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی را که سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که
دوربین استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی
سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره با دوربین دید
بزنه که این بار ،گلوله ای نشست
کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه
شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانه ای
شدیم برای تجدید وضو احساس
کردم اوضاع اصلا مناسب نیست
به اصرار زیاد حاجی رو سوار
ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که
همون خونه در جا منفجر شد و
حدود هفده تن شهید شدند
?بعداز این اتفاق حاجی به من
گفت:حسین امروز چند بار نزدیک
بود شهید بشیم اما حیف.
?راویت کننده: سردار حسنی سعدی
در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸
#شهیدپورجعفری
#سپاهقدس
#حاجقاسمسلیمانی
#یازینب
#یامهدی(عج).