#چهار عنصر ترکیب کربلا
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده :
آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا??
خطبه حضرت زینب(س)در دروازه کوفه
?ترجمه خطبه حضرت زینب(س) در دروازه کوفه این چنین است:
♦️ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک ونیکوکارش.
اما بعد: ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خودرا پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شماای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است
♦️آنگاه حضرت زينب(س) اين اشعار را خواند: اگر پيامبر از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت [پيامبرِ] آخر الزمان بوديد [و بر ديگر امتها شرافت داشتيد]، چه پاسخ خواهيد داد؟ شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من؟! جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد. اين پاداش من نبود ـ با آنكه من خيرخواه شما بودم ـ اينكه در حق خويشاوندانم اينگونه به من جفا كنيد. من مى ترسم همان عذابى كه قوم «اِرَم» را به نابودى كشاند، بر شما نيز فرود آيد
♦️زينب كبرى(س) پس از اين خطابه جانسوز، روى از آنان برگرداند. در اين حال، مردم را ديدم كه حيرتزدهاند و از اندوه و پشيمانى، دست به دندان مى گزند. حِذْيَم مى افزايد: به كنارم نگريستم، پيرمردى را ديدم كه اشك مىريزد و محاسنش با قطرات اشكش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت: پدر و مادرم فداى شما باد! پيرانتان بهترين پيران، زنانتان بهترين زنان و جوانانتان بهترين جواناناند. دودمان شما كريم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظيم است. آنگاه اين بيت را خواند: پيران شما بهترين پيران و دودمان شما نيز بهترين دودمانند و در ميان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بى اعتبار نخواهند شد
♦️امام زين العابدين(ع) رو به عمه اش كرد و فرمود: «عمه جان آرام بگير، سرگذشت گذشتگان براى آنان كه ماندهاند مايه عبرت است. خداى را سپاس كه تو عالمه تعليم نديده و خردمندِ خرد نياموزيدهاى. گريه و زارى، آنان را كه رفتهاند به ما باز نمى گرداند» با اين سخنِ امام چهارم(ع)، زينب(س) آرام گرفت و حرفی نزد
♦️حضرت زینب (س) پس از واقعه کربلا از هر فرصتی برا روشنگری و معرفی حق و باطل تلاش کردند و برای خارج کردن مردم از توهم دینداری ، خطبه های استوار و مستحکم ارائه می کند. ایشان علاوه بر کوفه، در شام و در مجلس یزید ملعون هم بر طبل ظلمت، غفلت و تزویر و جهل مرکب آنها می کوبد اما این جماعت همان اهل «صم و بکم و لا یعقلون» بودند
?منبع:بحارالانوار، علامه مجلسی ج 45، ص 162_ 164
۶ ویژگی بارز قمر بنی هاشم(ع) در ناحیه مقدسه
سلام بر عباس فرزند امیرمومنان که جان خویش را در راه برادرش داد از دیروزش برای فردایش توشه برگرفت، در راه برادر جانبازی کرد و خود را فدایش کرد، از او حفاظت و خود را سپر بلایش کرد، برای او آب آورد، دست هایش قطع شد…
۶ویژگی بارز قمربنی هاشم (علیه السلام) در ناحیه مقدسه
بهترین منبع برای شناخت شخصیت قمربنی هاشم عباس بن علی حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، سخنان امامان معصوم(علیهم السلام) درباره ایشان است. زیارت نامه هایی که به زیارت نامه های “مأثوره” شهرت دارد، مرجع اساسی برای آگاهی یافتن از امتیازات و ویژگی های حضرت ابوالفضل(علیه السلام) است.
برای حضرت عباس بن علی(علیه السلام) چند زیارت نامه از اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد. هنگامی که امام صادق(علیه السلام) به زیارت مرقد عموی خویش حضرت ابوالفضل رفتند، به ابوحمزه ثمالی زیارت نامه ای آموزش دادند.
امام زمان حضرت مهدی(علیه السلام) نیز خطاب به ابومنصور بن عبدالمنعم بن نعمان بغدادی، زیارت نامه ای را برای شهیدان کربلا نوشتند که به زیارت ناحیه مقدسه ویژه زیارت شهیدان کربلا مشهور است.
در فرازی از این زیارت نامه درباره حضرت عباس(علیه السلام) چنین آمده است: السلام علی العباس بن امیرالمومنین المواسی أخاه بِنَفسِهِ، الا’خذ لِغَدِهِ مِن أمسهِ الفادی له، الواقی. السّاعی الیه بمائه، المَقطُوعة یداه، لَعَنَ الله قاتلیه یزیدبن وقاد و حکیم بن الطفیل الطائی(مصباح الزائر شیخ مفید، ص148*اقبال الأعمال سیدبن طاووس، ص47*بحارالانوار، ج45، ص64 و ج101 ص269).
سلام بر عباس فرزند امیرمومنان که جان خویش را در راه برادرش داد از دیروزش برای فردایش توشه برگرفت، در راه برادر جانبازی کرد و خود را فدایش کرد، از او حفاظت و خود را سپر بلایش کرد، برای او آب آورد، دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزیدبن وقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند.
در این زیارت نامه بسیار مهم و با ارزش و روشنگری که از ناحیه مقدسه صادر شده است، برخی امتیازات حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) یادآوری شده است. متن این زیارت سندی مکتوب از حضرت ولی عصر قائم آل محمد(علیه السلام) درباره ابعاد شخصیت عموی خویش حضرت عباس(علیه السلام) است.
۱).مواسات و جانبازی
مواسات به معنای کمک، همیاری، همکاری و مساعدت است. در این زیارت نامه مهدوی، حضرت ابوالفضل با وصف زیبای “المواسی اخاه بنفسه” ستوده شده اند و امام زمان(علیه السلام) برایشان درود فرستاده اند. کسی که برادرش را با جانش یاری و کمک کرد. مواسات با جان، بالاترین و باارزش ترین نوع مواسات است و فراتر از مواسات و کمک مالی، زبانی، قلمی و قلبی است.این سطح از ایمان و وفاداری در حضرت اباالفضل(علیه السلام)، بی نظیر و نمونه است. البته این ارتباط صمیمی و عارفانه متقابل بود. در فرمان امام حسین(علیه السلام) به برادرش حضرت عباس(علیه السلام) برای گفت وگو با دشمنان به منظور گرفتن مهلت تا روز عاشورا چنین آمده است: یا عباس اِرکب بِنَفسی أنتَ یا أخی! (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص92). ای عباس! برخیز جانم فدایت ای برادر!
دقت در این کلام امام معصوم(علیه السلام)، جایگاه بلند و بی نظیر حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) را آشکار می کند. امام حسین(علیه السلام) به حضرت اباالفضل(علیه السلام) می فرماید: جانم فدایت.
۲).آخرت گرایی
امام مهدی(علیه السلام) در این زیارت نامه صفت “الا’خذ لِغَدِهِ من أمسِهِ” را برای عباس بن علی(علیه السلام) آورده اند؛ از دیروز برای فردایش توشه برداشت. رهایی از دنیاگرایی و وسوسه های شیطانی و سودجویی های گوناگون و قرار دادن دنیا زیر پای خویش برای تامین آخرت و فردای برتر، از امتیازات حضرت ابوالفضل(علیه السلام) بوده است.
۳).فدایی اسلام و ولایت
امتیاز “الفادی له” نشان دهنده اوج ایثار است. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) در راه ولایت و اطاعت از امام زمانش، همه سرمایه اش را که عمر و جان خویش بود، فدا کرد.
۴).حفاظت و پاسداری
“الواقی” به معنای حمایت کننده و پشتیبان و پاسدار و نگه دارنده است. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) حامی و پشتیبان برادر خویش، رهبر قیام عاشورا و انقلاب کربلا بود. او در حمایت و پشتیبانی از امام حسین(علیه السلام) هرگز کوتاهی نکرد.
۵).سقای کربلا
“السّاعی الیه بمائِهِ” ویژگی دیگر حضرت اباالفضل(علیه السلام) است که در زیارت ناحیه مقدسه بیان شده است؛ ایشان کوشش کرد آب برای ولی عصر خویش بیاورد بنابراین آب آورنده و تلاشگر و کوشنده برای سقایت و آب رسانی به امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) بود.
۶).تقدیم دو دست در راه خدا
حضرت ابوالفضل(علیه السلام) در کلام امام مهدی(علیه السلام) “المقطوعة یَداهُ” توصیف شده است. فداکاری در راه خدا تا قطع دستان، در کارنامه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) وجود دارد.
در زیارت ناحیه مقدسه که از سوی امام زمان(علیه السلام) صادر شده، حضرت ابوالفضل(علیه السلام) به عنوان اسوه حسنه در ولایت مداری، فداکاری، جانبازی و پاسداری معرفی شده است. امام زمان(علیه السلام) در این زیارت نامه در شش جمله، شش ویژگی بارز حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را نام برده و ابعاد گوناگون شخصیت الهی ایشان را معرفی کرده اند.
پایگاه تخصصی منبرها
درس هایی از اسارت خاندان امام حسین علیه السلام
#سخنران:حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
#درسهایی از اسارت خاندان امام حسین(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امروزیها میگویند: تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. و هنرمند این کار زینب کبری بود. الله اکبر! که چقدر این زینب قهرمان است. حالا بحث امروز ما این است که درسهایی که از اسرای کربلا گرفته میشود.
نحوهی اسیر گرفتن خیلی سخت بود. یک قصه بگویم.
1)- سفارش پیامبر اسلام: دل اسیر را نسوزانید
در یکی از جنگها مسلمانها پیروز شدند. مرد فاسدی را کشتند. این مرد یک خانمی داشت. مرد که کشته شد، این خانمش را اسیر گرفتند. او را نزد پیغمبر بردند که یا رسول الله! مردش کشته شد خانم هم اسیر است. منتهی آن کسی که میخواست این خانم را بیاورد، صاف او را نزد پیغمبر نبرد. مسیر این خانم را کج کرد. از یک راهی او را برد که بدن برادر یا شوهرش را ببیند جیغ بزند. یعنی دل این زن را بسوزاند. وقتی آمد به پیغمبر گفت: مردش را کشتیم و زنش را اسیر کردیم. این خانم را اسیر کردیم. ضمناً یک شیرین کاری کردم، چه کردی؟ راهش را گرداندم، بدن را دید جیغ زد. پیغمبر عصبانی شد! فرمود: ما جنگ میکنیم اما چرا دل زن اسیر را سوزاندی؟ ببینید زینب کبری را از یک مسیری آوردند که بدن قطعه قطعه امام حسین را ببیند و بسوزد. پیغمبر فرمود: دل زن کافر را نسوزانید. و اینها دل نوهی خودش را سوزاندند. خدایا آن به آن بر عذابشان، بر عذاب کسانی که اهل بیت را سوزاندند، بیافزا.
و اما درسهای اسارت:
2)- جایگاه نماز در قیام عاشورا
1- درس اول حتی از مستحبات صرف نظر نکرد. که در جلسهی قبل هم گفتم. این خیلی مهم است. خوب امام حسین قربانت بروم. تو در مقابل تیر هستی. دیگر حالا نمیخواهد اذان بگویی. نه! میگویند: علی اکبر اذان گفت. یعنی اذان هم گفته شد. اقامه هم گفته شد. جماعت، اول وقت، یعنی نه امام حسین از نمازش نگذشت. از مستحبات هم نگذشت. شما این را حساب کنید، یک کسی اینقدر عاشق خداست که همه چیز را برای خدا میدهد، از آن طرف هم مثلاً خانم، دختر میگوید: من لاک زدم نمیتوانم وضو بگیرم. حالا فعلاً نماز نمیخوانم. بعداً که لاکهایم پاک شد نماز میخوانم. یک امشب شب عروسی است، حالا باشد بعد قضایش را میخوانم. یا الآن دارد اتوبوس میرود. بگذار برود زودتر به مقصد برسیم. بعد نمازمان را قضا میخوانیم. یعنی از اتوبوس پیاده نمیشود. وقت نماز هم هست، کنار مسجد هم هست، یعنی ده دقیقه حاضر نیست، با خدا حرف بزند. البته خدا هم انتقام میگیرد.
در قرآن یکی از اسم های خدا «ذُو انْتِقامٍ» (آلعمران/4) است. انتقام میگیرد. یعنی در صف جماعت نمیآید، بعد میرود در صف تخم مرغ میایستد. نمازش را میخواند. به جای اینکه دو تا دعا کند، حدیث داریم بعد از نماز واجب، دعا مستجاب است. این به هوای اینکه وقتش تلف نشود میدود. پشت چراغ قرمز می ایستد. اینطور نیست که اینهایی که میدوند به دنیا برسند. خیلیها میدوند یکجای دیگر گیر میکنند. منتهی نمیداند که از کجا سیلی میخورد. نمی دانیم از کجا سیلی میخورد.
2)- حفظ فقه؛
الله اکبر! وقتی به اهل بیت صدقه دادند، فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَیْنَا حَرَام» (بحارالانوار/ج45/ص114) صدقه بر ما حرام است. ما سادات هستیم. صدقه بر سادات حرام است.
3)- صلابت و قاطعیت در برابر دشمن
مسألهی دیگر، گریه همراه با قدرت است. زینب کبری گریه کرد، امام حسین گریه کرد. اما گریه ضعف نبود. به دلیل اینکه به یزید گفت: «انی لاستصغرک» خیلی تو را کوچک می دانم. یعنی خیلی آدم پستی هستی. اینطور نبود که آی ننه غریبم! آی ننه اسیرم! رحمم کنید! آی وای! بیداد! بیداد! نه، اشک میریخت اما…
یک لنگه کفش آن خبرنگار در صورت بوش زد. همهی دنیا او را تحسین کردند. جانم به این جگر! لنگه کفشش را پرت کرد به صورت رییس جمهور آمریکا.
زینب کبری چند ساعت به صورت یزید لنگه کفش پرت کرد. سخنرانی نبود، نارنجک بود.
این کلمهی «انی لاستصغرک» را یکبار دیگر معنا کنم.
«انی» به درستی که من زینب،
«لاستصغر»، صغیر، صغیر یعنی کوچک. من خیلی تو را کوچک میدانم. تو آدم نیستی که با تو حرف بزنم. خیلی پست هستی.
میخواست دل زینب را بسوزاند گفت: وضع چطور است؟ گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» (بحارالانوار/ج45/ص115) هرچه از خداست زیباست. فکر نکن اگر ما را کشتی، کشتنها برای ما تلخ نیست. افتخار میکنیم به این شهادتها.
توضیح «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»
من یکوقت یک مثلی زدم. این «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» را توضیح دادم. اجازه بدهید این مثل را یکبار دیگر بزنم. ببینید بچه سر سفره فلفل را دور میاندازد، ترشی را دور میاندازد، اما حلوا را دوست دارد. اما مادر بچه وقتی سفره میچیند، به سفره که نگاه میکند، از سفره لذت میبرد. چه فنجان حلوا، چه فنجان ترشی. یعنی برای مادر بچه حلوا و ترشی زیباست. اما بچه حلوا را دوست دارد، ترشی را لب میزند، گریه میکند، دور میاندازد. بچهها حلوا را دوست دارند، از فلفل و ترشی فرار میکنند. مادر بچه همه را یکجا میبیند. ما که میبینی از خوشیها خوشمان میآید، از تلخیها جیغ میزنیم، «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا،وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْیرُْ مَنُوعًا» (معارج/20 و21) قرآن میگوید: افرادی هستند شر که به آنها برسد، «جَزُوعا»، «جَزَع» جیغ میزند. خیر که به او رسید، بخل میکند. به دیگران نمیدهد. این ما هستیم. اولیای خدا هرچه میبینند زیبایی میبینند.
علامهی امینی صاحب الغدیر بیمار بود. از عراق به تهران، بیمارستان آمده بود. رفتم دستش را بوسیدم. جوان بودم. گفتم: شما که یار باوفای امیرالمؤمنین هستید! شما چرا باید در بیمارستان باشید؟ گفت: علی علی آقا آقا آقا…! اصلاً دیدم عاشق است. به هر حال تلخیها هم نزد اولیای خدا شیرین است. خدای هستی لیموترش را هم شیرین آفریده است. یعنی به همان مقداری که لیموی شیرین نزد خدا ارزش دارد، لیمو ترش هم نزد خدا همانطور ارزش دارد.
4)- غمخواری و دلسوزی برای دیگران
غرق در غم است. ولی باز هم دیگران را از غم نجات میدهد. یکی از مشکلات ما این است که وقتی به یک کسی مراجعه میکنیم، برو بابا خودم هم قرض دارم، چک من دارد برمیگردد. برو بابا، همین که خودمان گرفتاریم، هرکه به ما مراجعه کند، برو دنبال کارت. من خودم هم گرفتار هستم. اما اسرای کربلا به ما گفتند: ضمن اینکه غرق در غم هستید، دیگران را از غم نجات بدهید. چطور؟ زینب کبری خودش داغ دیده است. نزد امام سجاد آمد و گفت: ای امام زینالعابدین! غصه نخور. «وَ یَنْصِبُونَ لِهَذَا الْطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیکَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ(ع) لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ» (بحارالانوار/ج28/ص55) ای امام سجاد! غصه نخور اینها را شهید کردند. در این سرزمین پرچمی بالا خواهد رفت، که تا آخر تاریخ محو شدنی نیست. غصه نخور. یعنی خود زینب کبری، «اُم المصائب» نمایشگاه همهی غصهها در عین حال دیگران را از غصه در میآورد. گاهی آدم خودش هم مقروض است، باید سعی کند قرض دیگران را کمک کند بدهد. نگوید: آقا خودم هم مقروض هستم. اینها را بنویسم. درسهایی را که از کربلا می شود گرفت:
1- حتی از مستحبات نگذشتند. امام حسین نمازش را با جماعت، اول وقت، با اذان، با اقامه. زینب کبری نماز شبش را…
2- حتی در حال رنج، دیگران را از رنج… یعنی دلداری میدادند.
3- حتی در حال اشک، محکم سخن گفتند. گریه میکرد. مظلوم بود، گریه میکرد منتهی مظلوم با صلابت.
اسرا نشان دادند، زن میتواند مدیریت بحران داشته باشد. مدیریت بحران! هر زنی ضعیف نیست. هر مردی هم قوی نیست. یک زن توانست دورهی اسارت را… ببینید امام حسین از صبح تا ظهر بود. زینب کبری چندین ماه و چندین سال بود. یعنی زن میتواند یک مدیریت بحران داشته باشد. یعنی در سختترین شرایط میتواند مدیریت کند.
بصیرتدهی، افشاگری، سرکوبی ظالم، سخنرانیهایی که زینب کبری در کوفه و شام کرد، ظالمکوبی، مظلوم یابی، افشاگری، کارهای مهمی بود. خیلی کارهای مهمی بود.
5)- افشاگری امام سجاد(ع) در مسجد شام
در مسجد شام وقتی امام سجاد روی منبر آبروی یزید را برد، یزید دید الآن مسجد منفجر میشود، ممکن است بریزند سر یزید و در همان محراب او را بکشند. به مؤذن گفت: اذان بگو. تا مؤذن اذان گفت، امام سجاد تهدید را تبدیل به فرصت کرد. گفت: مؤذن بایست. این الله اکبر است من هم شهادت میدهم. بعد گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله» (صلوات حضار) این محمد جدّ من است یا جدّ تو؟! یعنی با هر اهرمی خواستند امام سجاد را ساکت کنند، نشد. اینها دینامیت بودند. قرآن میگوید: من دینامیت هستم. یعنی مواد منفجره هستم.
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل» (حشر/21) اگر قرآن بر کوه نازل شود، کوه تکه تکه میشود یعنی چه؟ یعنی من دینامیت هستم. از عایشه میپرسند: پیغمبر چطور بود؟ میگوید: پیغمبر قرآن بود. مؤمن باید هرجا باشد پیدا باشد مؤمن است. نباید وا برود. ما سه رقم آدم داریم:
آدمهایی که در جامعه فاسد آب میشوند. یعنی مثل هوا شل هستند. مثل آب شل هستند. آب و هوا چون شل است، در هر ظرفی شکل همان ظرف درمیآید.
آدمهایی هستند در جامعه هضم نمیشوند. مثل اصحاب کهف، رفتند در غار زندگی کردند ولی نگذاشتند فکرشان از بین برود. آدمهایی هستند حتی جامعه را عوض میکنند. مثل ابراهیم. «فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ» (انبیاء/60)
پس سه رقم جوان داریم. جوانی که در جامعه هضم میشود. جوانی که در جامعهی فاسد هضم نمیشود. کسانی که اصلاً جامعه را عوض میکنند. ما باید خودمان را نشان بدهیم. از کدام دسته هستیم.
خیلی از آداب و رسومها را باید عوض کنیم.
این یک مدیریتی است ببینید. خط اسلام این بود. پیغمبر دهم هجری از دنیا رفت. راه کج شد. تا شصتم هجری که یزید روی کار آمد. 50 سال انحراف. امام حسین میخواهد این انحراف را برگرداند در جادهی صحیح. میخواهد 50 سال انحراف را عوض کند. باید ببیند چطوری؟ این فرمول دارد. از نظر علمی، روانشناسیاش، جامعهشناسیاش، تبلیغاتش، مدیریتش فرمول دارد. کسی خواسته باشد یک رژیمی را عوض کند به همین خاطر امام حسین با خودش خبرنگار به کربلا برد. که این وقایع همه ثبت شود. یک خبرنگار مرد برد، امام زینالعابدین. یک خبرنگاز زن برد… هرچه ضبط صوت داشت برد. بچههای کوچولو ضبط صوت بودند. آمدند با چشمهایشان فیلمبرداری کردند، حرفها را شنیدند، هر بچهای هرجا میگفتند: تو هم کربلا بودی. میگفت: بله بودم. آنوقت تاریخ میگفت. آنروز که صدا و سیما نبود. قدم به قدم، بچه و بزرگ، زن و مرد از حماسهی کربلا استفاده کردند. تغییر یک رژیم بنی امیه و انحراف 50 ساله را دنبال کردن این مهم است.
6)- اسارت، ادامه دهندهی راه شهادت
اسرا به ما گفتند، یکی از درسها این است که جنگ همیشه با شمشیر نیست. گاهی آدم با بیانش، گاهی با قلمش، گاهی با تدبیرش، گاهی با صبرش، گاهی با هجرتش، گاهی با تلاوت قرآن، امام حسین، سر امام حسین که روی نی قرآن میخواند میدانی چقدر چیزها را خنثی میکرد. اِ… به ما گفتند: که اینها مسلمان نیستند. به ما گفتند: اینها نمیدانم از دین برگشتند. این دارد قرآن میخواند. وقتی به زینب کبری صدقه میدهند، میگوید: صدقه بر من حرام است. یعنی چه؟ یعنی ما نسل پیغمبر هستیم. به شما چه گفتند؟ گفتند: ما چه کسی هستیم؟ یعنی هر کلمهاش یک برنامه را خنثی میکرد. اصلاً همهی کارهایشان نارنجک بود. قرآن خواندن امام حسین افشاگری بود. صدقه را برمیگرداند میگفت: من سید هستم. سید هستی؟ حتی در خرابهی شام که اینها را جا دادند، مردم تماشا میآمدند، اینها برای تماشاچیها سخنرانی میکردند. یعنی همان تهدیدها را تبدیل به فرصت میکردند.
اینها را در خانهی یزید بردند. زینب کبری نزد خانم یزید رفت. طوری حرف زد که خانم یزید منقلب شد. امام سجاد سمت مردها بود. با پسر یزید طوری حرف زد که یک روز یزید خانه آمد دید زنش به او فحش میدهد. بچهاش هم به او فحش میدهد. یعنی انقلاب از داخل خانهی یزید شروع شد. این را میگویند… حزباللهی این است. در هر شرایطی از سخت ترین شرایط به نفع اسلام استفاده کرد. ما گاهی وقتها یک متلکی میشنویم، والله فایده ندارد. ما رفتیم اقدام کردیم یک متلک شنیدیم. من دیگر حالش را ندارم. ما گفتیم گوش ندادند. خیلی از ما مثل مقّوا هستیم. با دو تا قطره باران شل میشویم. اینها چُدن بودند. البته به اینها توهین نباشد. من نمیدانم مقاومت را چه بگویم. خیلی از ما یکبار حرف بزنیم، گوش ندهند، بچهمان را رها میکنیم. میگوییم: آقا این بچهی شما دارد نااهل میشود. میگوید: والله من به او گفتم گوش نداد. دیگر من او را رها کردم.
7)- پایداری در دعوت به حق و امر به معروف
قرآن میگوید: اگر به بچهات حرف زدی گوش نداد باید ولش کنی؟ «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِر» (طه/132) یعنی با بچهات حرف میزنی باید مقاومت کنی. نباید بگویی: گفتم گوش نداد، دیگر ولش کردم. به دخترم گفتم: با این حجاب بیرون نرو. گوش نداد. من هم او را رها کردم. اِ… گفتم: با فلانی رابطه نداشته باش، دیدم گوش نمیدهد، او را رها کردم. همین!
شما یک شیشهی آب لیمو را اگر دیدی درش باز نمیشود دور میاندازی؟ آنقدر دست به دست میگردانی تا بالاخره یکی در این را باز کند. ممکن است گوش به حرف شما ندهد. گوش به حرف دبیرش بدهد. گوش به حرف استاد دانشگاهش بدهد. گوش به حرف یکی دیگر بدهد. برو بگو: آقاجان من یک دختر دارم. حرف من در او اثر نمیکند. منتهی این دختر من چون به شما علاقه دارد، به یک استاد دانشگاهی به یک دبیر دانشمندی، دلسوزی، به عمویی، دایی، ممکن است حرف شما اثر نکند.
امام (ره) در امر به معروف و نهی از منکر میفرماید که: اگر دیدی حرفت اثر نمیکند ولی به دیگری بگویی، حرف او اثر میکند، واجب است به دیگری بگویی که او… مثل اینکه لب چاه بروی. بگویی: والله دست من به آب نمیرسد. آب ته چاه است. خوب حالا که دستم به آب نمیرسد. نمیخواهد وضو نمیگیرم. الله اکبر! یک تیّمم. بابا دستت به آب نمیرسد طناب هم نبود. سطل هم نبود. یعنی روی کرهی زمین هیچکس نبود که حرف این در بچهی شما اثر بگذارد؟ کتکش زدم اثر نکرد. خوب محبت چه؟ ممکن است با کتک بدتر شود. با محبت در راه بیاید. ممکن است یک نفری بگویی اثر نکند. اصلاً ممکن است در شهر اثر نکند.
ما یک جمعی بودند. حالا اسم نبرم چه کسانی بودند و کجا بودند. به ما گفتند: اینها گوش به حرف نمیدهند. ما می رویم موعظهشان هم میکنیم… گفتم: آقاجان حاضری برای هدایت اینها خرج کنی؟ گفت: بله! گفتم: یک پرواز بگیر، همهی اینها را مشهد در یک هتل مهمان کن. بنده هم با اینها میروم، این دو سه روزه که با اینها هستم با اینها کار میکنم. این یک راهش است. بنشیند او را نصیحت کنم ممکن است گوش ندهد. چون او خودش را دانشمند میدانست. یعنی جمعی از فرهیختگان بودند. اینطور نبود که حالا تسلیم هم نمیشدند. گاهی وقتها افرادی با مهمانی، با زبان دیگری، با مقاله، با خواهش.
عرض کردم اگر تبر شکن، اگر تبر دار، چوب شکن، تبر را زد دید چوب نمیشکند، تبرش را دور میاندازد. هرگز! چوب را دور میاندازد؟ هرگز! آنقدر میزند تا بشکند. نباید بگوید: دوبار تبر زدم نشکست. اصلاً مؤمن نشکن است. عربها به زمین سفت میگویند: «ارض عزاز» این ارض عزیز است. یعنی هرچه بیل میزنی فرو نمیرود. هرچه کلنگ میزنی فرو نمیرود. مؤمن عزیز است. دستی که چرب است آب میریزی چربی دست را پس میزند. میگویند: دست عزیز است. یعنی آب را پس میزند.
اینها امام حسین را کشتند بلکه اینها شکست بخورند. اما اینها به قدری از درون قوی بودند، که تمام تهدیدها کشتنها، اسارتها را هی پس زدند بعد رابطه اینها با خدا… خیلی عجیب است.
8)- شکر خدا در همه حال و به بهترین شکل
یکی از این بچههای اسیر، از او پرسیدند وضع چطور است؟ گفت: الحمدلله… ما میگوییم: الحمدلله! حالتان چطور است؟ الحمدلله! حالتان چطور است؟ الحمدلله! این بچهی داغ دیدهی کربلا دیدهی اسیر، شکنجه شده گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى» (بحارالانوار/ج45/ص110) «رمل» یعنی شن. به عدد دانههای شن خدا را شکر. نه صد هزار مرتبه شکر. پیرمردها و پدربزرگهای ما میگویند: ای خدا صد هزار بار شکر. فکر میکند خیلی شکر کرد. صد هزار تا یعنی یک مشت ریگ! خدایا صد هزار تومان یعنی لاستیک یک موتور. خدایا به اندازهی لاستیک یک موتور شکر. به اندازهی یک مشت شن شکر. آخر شکر بزرگهای ما چقدر کم است. آنوقت این بچهی کوچولو میگوید: خدا را شکر به عدد دانههای شن. شما شکر میکنید نگویید صد هزار بار! صد هزار بار زشت است. اینطوری شکر کنید. به عدد هر سلول، به عدد هر اتم، به عدد هر برگ درخت، دانهی شن، قطرهی باران، قطرهی برف، هر نفس، هر مو، خدایا به عدد آنچه بر آن علم داری شکر! نه صد هزار مرتبه شکر. زشت است. یک کسی آمد گفت: صد هزار مرتبه شکر، ما هم میگوییم: صد هزار مرتبه شکر. یک اصطلاحاتی را آوردند، و این اصطلاحات همینطور نزد ما مانده است. متأسفانه در حوزهی علمیه هم همینطور است. در حوزهی علمیه قم یک کسی آمد گفت: «ضَربَ زیدٌ عمرواً» گفت: زید عمرو را زد. حالا بیخود کرد این را گفت. حالا شما بگو: «رحم الله عبداً»
اسارت به ما میگوید که: حتی در سختترین حالات در کام ظالم زهر بریز. با اینکه یزید ظالم است، زینب مظلوم، گفت: «یابن الطلقا» ای کسی که پدرت اسیر پدرم بوده، آزاد شده است. میدانی چه کردید؟ «أَ تَدْرُونَ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَیْتُم» میدانید چه جگرگوشهای را دریدید؟ «وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُم» میدانید چه پیمانی را قیچی کردید؟ «وَ أَیَّ کَرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم» (بحارالانوار/ج45/ص162) میدانید چه کرامتهایی را، چه قداستهایی را شکستید؟ آنوقت از نظر ادبیات، شما عرب نیستید. ریتم عبارت را ببینید. «أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَیْتُم»، «أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُم» «وَ أَیَّ کَرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم»، «وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُم»، «فَرَیْتُم»، «نَکَثْتُم»، «أَبْرَزْتُم»، «سَفَکْتُم»، ریتم دارد. آخر یک زن اسیر با کلماتش… مثل یک آدم شاعر که شعرهایش قافیه دارد. یعنی سخنرانی با قافیه و محتوا نارنجک.
خدایا به آبروی محمد و آل محمد، ایمان کامل، از این ایمانهای کامل، از این صلابتها، از این شجاعتها، از این عزتها، از این نشکنها به همه ی ما مرحمت بفرما.
خدایا از ایمان حسین، از معرفتش، از اشکش، از علمش، از اخلاصش، از تربیت بچهاش، از سوزش، از شورش، از زیارتش، از معرفتش، از شفاعتش همهی ما را برخوردار بفرما. ظهور فرزندش حضرت مهدی را نزدیک و ما را نسبت به امام زمان وفادار، یار مخلص وفادار قرار بده. باران رحمتت را بر ما نازل و مشکلات را حل بفرما…. باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. توطئهها علیه اسلام و مسلمین خنثی و توطئهگران نااهل را نابود بفرما. هرچه به عمر ما اضافه میکنی به ایمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. زیارت با معرفت در محیط امن عراق، زیارت با معرفت و شفاعت در قیامت نصیب ما بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
پایگاه تخصصی منبرها
# شعر- جانسوز
#شــور_جـانســوز?
?#ویـژه_مـاه_محـرم?
?•|#سید_مهـدی_میردامـاد|•
فریاد تو شد در هلهلہ گم
خون شد دل و وای از روز دهم
با نالہ و اشڪ باز سوز و شرر
باز روضہ باز باز روضہ سر
باز وصیت زهرا دل ز غم لبالب شد
زیر حنجرت آقا بوسہ گاه زینب شد
یا حسین یا حسین یا مظلوم
واویلا هزار زخم رو پرت
داغ عطش روی جیگرت
پیشونی تو از خون شده رنگ
گودال و یہ ڪوه تیغ و نی و سنگ
روضہ خون شده زهرا واسہ جسم صد چاڪت
جای چڪمہ شمره روی سینہ پاڪت
یا حسین یا حسین یا مظلوم
تنها بہ زمین زنها نگران
دلها پُرِ خون سر ها بہ سنان
با هر چی میشد آقا زدنت
غارت نمیشد ڪاش پیروهنت
مونده خاڪ گودالی غرق خون و خاکستر
ساربانی ڪہ چشمش هست پی یہ انگشتر
یا حسین یا حسین یا مظلوم
#صلی_الله_علیڪ_یااباعبدالله?
#السلام_علی_مُغسل_بدم_الجراح?#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
