#دلنوشته مولای من
✨ مولای من!!❤️
یوسف زیبای زهرا!!!
شنیده ام از ما دلتنگ ترے براے آمدنت..
شنیده ام دل نگرانِ مایے..
شنیده ام گریہ مے کنے براے ما..
کے تمام مے شود..
غروب هایے ک “دلِ” ما “گیرِ” دلتنگے ات است آقا؟؟ تسبیحی بافته ام،
نه از سنگـــــــ….
نه از چوبــــــــ….
نه از مرواریــــــــد…
من
بلور اشکـــــــهایم
را به نخ کشیده ام..
تا برای ظهورتـــــــان دعا کنم.
به اميد ظهورش صلوات
#الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.
?بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم?
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج
?السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)?
#مدافع_سلامت
????
#شناخت از سه راه
#چگونه به امام زمانم معرفت پیدا کنم؟
? شناخت از سه راه - که مکمل یکدیگرند - حاصل مى شود?
?*اول*?مطالعه سرگذشت و سیره او در باب فضایل، مناقب و خصوصیات و ویژگی های اخلاقی ایشان که انسان را متوجه مقام والاى آن بزرگوار مىکند و جذبه و کشش خاصى نسبت به آن عزیز در روح انسان، حاکم مىشود.
?*دوم*?مطالعه و تفکّر در سخنان و توقیعات ایشان
این امر نیز باعث ایجاد محبت ایشان در دل مىشود.
?*سوم*?شناخت خدا
اگر ما خداوند و صفات و اسماى او را به طور حقیقى بشناسیم، مىتوانیم انسانهاى کامل راستین (امامان) را نیز بشناسیم؛
زیرا آنان آینه تمامنماى صفات جمال و جلال حضرت حقاند و در تسمیه به اسماى الهى، از تمامى موجودات عالم امکان برترند. بر این اساس، با شناخت خدا و صفات او، مىتوانیم به اوصاف و ویژگىهاى امام زمان نیز واقف گردیم.
#شناخت خدا
#تلنگر
{ تلنگــر + تفکـــر}= عمـــل
↯
یه عده با غیرتم هستند که میگن اگه ما کربلا بودیم نمیزاشتیم بعدِ حضرت عباس به ناموس ائمه نگاه چپ بکنند . . .?
اما الان در زمان غیبت حضرت قائم به ناموس مردم نگاه میکنند و…(:
بعضی وقت ها یک تلنگر برای یک عمر زندگی کافیست?!
#ما_ملت_امام_حسینیم؏?
#در پرتو مهر مهدوی
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 681.
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 88
┈┈•✾???✾•┈┈
#خاطره شهید سید علی اندرزگو
#تشرفات
#حکایت_وصل_مهدی_عج?
✍این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:
یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج می زد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم. نمی دانم چه طور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم این ها تقصیری ندارند.
✨?✨
در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه می کنید؟ گفتم: می خواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سر او، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمی رفت. آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری به جا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته است در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.
?اللهم ارنی الطلعة الرشیدة??