#با-شهدا-گم-نمی-شویم
28 فروردین 1400
<?> ?یکی از بچهها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه،کم مانده بود سکته کنم.سر محمود شکسته بود وداشت خون میآمد.. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند،چون خودم را بیتقصیر میدانستم آماده شدم که… بیشتر »
نظر دهید »