#ولایت مداری به سبک شهدا
?وصیتمفقطسلامبہرهبراست
سلاممرابہامامخامنہاۍبرسانید
وبہایشانبگویید
ازایشانشرمندھام…
چونیکجانبیشترنداشتمتادرراھ
دفاعازحریماهلبیت
وحریمامام
وانقلابتقدیمنمایم…?✨
◍#شهیدصادقعدالتاکبرۍ?
#نیایش با خدا
?? الهـی
دیگر از هیچ کسی دلگیر نیستم
هر آنکس که رنجی بخشید
و زخمی زد را میبخشم
قلب مرا از کینه تهی گردان
بہ من صبـر و آرامـش عطا کن
?? خـدایـا
وقتی که تو بہ این بزرگی و بی همتایی
میبخشی و میگذری
من که هستم که نبخشم؟
بگو: ای بندگان من
که بر خود اسراف و ستم کردهاید
از رحمت خـداوند نومید نشوید
که خـدا همه گناهان را میآمرزد
زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است
?سوره زمر، آیه ۵۳
?? پـروردگارا
ای خـدايى که زود از بندهات
خشنود میشوى
بيامرز آن را که جز دعا چيزى ندارد
همانا تو هر چه بخواهى انجام میدهى
اى آنكه نامش دوا و يادش شفا
و طاعتش توانگرى است
رحم كن بہ كسی که
سرمايهاش امید است
اى فرو ریزنده نعمتها
اى دوركننده بلاها
با من چنان كن تو را شايد
●☆ sapp.ir/zekroshafa ☆●
════༻?༺════
#"دلنوشته به تو از دور سلام"
در اوجی که صورتهای پوشیده از ماسکهای سیاه با تیغ شمشیرهای برندهی آغشته به خون هزاران هزار مظلوم بی گناه تا ۱۰۰ کیلومتری کربلا رسیده بودند،
سر از پا نشناختی!
پای دفاع از حریم پسر فاطمه در میان بود..
حتی هتک حرمت به ساحت مقدس ایشان در ذهنتان نمی گنجید
چه برسد به ویرانی حرمش..
و ریختن خون محبانش…
سراپا تیغ و شمشیر شدی ، هیاهویی شدی از نبرد
عملیات آزادسازی کربلا بود
پای حسین (ع) و عباسش در میان بود..
یا حسین گفتی و با اذن از عباسبنعلی ،
علمش را بدست گرفتی..
شدی علمدار بینالحرمین…
حتی یک کیلومتر نزدیکتر نتوانستند شوند.
سالها گذشت…
زائرین ارباب با پای برهنه به مقصد عشق پای مینهادند و حتی خاری به پایشان نمیرفت..
امسال در کنار ارباب نشستهای و به زائرین اربعین غریبانهی اباعبدالله با ماسک های سپید نگاه میکنی!
به حال بی حالیه این روزهایمان دعا کن بابا
دیگر علمدار نداریم?
#دلنوشتهیفاطمهسلیمانیبرایپدر
?اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج?
#قدمی-برای-مهدی-فاطمه
?#قدمی برای*مهدی فاطمه ( سلام الله علیها)*
برای التیام قلب اندوه بار
*« حضرت مهدی علیه السلام »* و برای *نزدیک شدن به این وجود مقدس*،
هزاران راه است که باید بجوئیم و در آن حرکت کنیم …
می توان آنقدر در این مسیر قدم برداشت تا پاها تاول بزند …
می توان آنقدر جانانه کمر همت به خدمتشان ببندی که از نَفَس بیفتی …
می توان آنقدر با سوز و گداز دعا کرد تا قفل غیبت گشوده شود …
می توان …
*«مهدی علیه السلام»* باز باز است
نه ویزا می خواهد
نه هزینه ای دارد
*فقط حرکت می خواهد*
*فقط همت می خواهد*
*فقط عشق می خواهد*
گوش کن
صدای *هل من ناصر ینصرنی* او هنوز بعد از هزاران سال می آید …
?【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】?
#شهیدی-که-به-مادرش-قران-خواندن-یاد-داد
○مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند. پسر به او میگوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟
○مادر میگوید: «چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم. میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون.».
○پسر میگوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد.
○قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن. خبر میپیچد.
○پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند.
○حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را نه.
○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.
○آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند:«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.».