#جا مانده از اربعین
گر راه کربلا باز نشد …
اگر اربعین نتوانستیم حرم باشیم …
نام ما سه و نیم میلیون جاماندهی اربعین …
مشتاقان زیارت حرم ارباب بی کفن …
دل آشفتگان حرم علمدار کربلا …
بی قراران عمودها و موکبها …
و عاشقان و یتیمان حضرت مهدی …
را هم جزء قربانیان کرونا اضافه کنید …
زبان حال عاشقان دور از ارباب
اللهم عجل لولیک الفرج
?ما ملت امام حسینیم?
?ما ملت شهادتیم?
#شعر اربعین حسینی
?#سه شنبه-هاے-امام_حسنـے
یڪے بدون حرم، یڪے بدون ڪفـن
سرم فداے شما، #یاحسن و #یاحسین
هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
ڪشته یک ماجرا، #یاحسن و #یاحسین
حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، #یاحسن و #یاحسین
تاب و قرار زینب، ذڪر فرار زینب
در وسط شعلهها، #یاحسن و #یاحسین
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
##سالار زینب(س)؛
#زمــینہ_شنیدنــی???
?#پیشـــواز_ویـــژه_اربعیـن?
#ڪربلایی_حمـید_علیمـی?
?همہ از خیمہ ها بیرون دویدند
?ولی سالار زینب را ندیدند
?اگر ڪشتند چرا آبت ندادند
?چرا ز آن در نایابت ندادند
?اگر ڪشتند چرا خاڪت نڪردند
?ڪفن بر جسم صد چاڪت نڪردند
?گلی گم ڪرده ام میجویم او را
?گل من یڪ نشانی در بدن داشت
?یڪی پیراهن ڪهنه بہ تن داشت
?غم عشق تو با زینب چہ ها ڪرد
?مرا محمل نشین در ڪوچہ ها ڪرد
#سال_جهش_تولید
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَج??
#چهار حکایت
✨ چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار ✨
?????????
? #حکایت_اول:
?از کاسبی پرسیدند:
?چگونه در این کوچه پرت و بی عابر
?کسب روزی میکنی؟
?گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا
?در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!!
?چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
? #حکایت_دوم:
?پسری با اخلاق و نیک سیرت،
?اما فقیر به خواستگاری دختری میرود…
?پدر دختر گفت:
?تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد،
?پس من به تو دختر نمیدهم…!!
?پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری
?همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج
?موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
?ان شاءالله خدا او را هدایت میکند…!
?دختر گفت:
?پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند،
?با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!…
?????????
❤️ #حکایت_سوم:
?از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیدهای؟
?گفت: آری…
?مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
?یکی را شب برایم ذبح کرد…
?از طعم جگرش تعریف کردم… صبح فردا
?جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!
?گفتند: تو چه کردی؟
?گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم…
?گفتند: پس تو بخشنده تری…!
?گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
?اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!!
? #حکایت_چهارم:
?عارفی راگفتند:
?خداوند را چگونه میبینی؟!
?گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد
?اما دستم را میگیرد….
#یا مهدی(عج)
#تلنگر
✨⭐️
⭐️#تلنگر
✨دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید.
گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.
گفت: ولش ڪن بزار بره.
به تو ربطی نداره.
دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع).
آقا سرشو انداخت پایین رفت.
مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟!
گفت: نه فضولی میڪرد زدمش.
گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین.
ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد،
گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست… دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره…..
?????
امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی.
واااای بر ما?
?بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴
?الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹
•┈••✾◆?✨⚡ ?
#یامهدی(عج)⚜️•
✨ ….. ⚜️…⚜️….✨