#شش-جایی-که-باید-شکر-کرد
?برای هیچ چیز در زندگی،
غمگین مباش و غصه نخور
?1)_ کار سختی که تو داری :
آرزوی هر بیکاری است .
?2)_ فرزند لجبازی که تو داری:
آرزوی هر کسی است که بچه دار نمیشوند
?3)_ خانه ی کوچکی که تو داری:
آرزوی هر کرایه نشینی است .
?4)_ و دارایی کم تو:
آرزوی هر قرض داری است
?5)_ سلامتی تو:
آرزوی هر مریضی است .
? 6)_ لبخند تو:
آرزوی هر مصیبت دیده ای است
?و تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت و بخاطرشان خدا را شکر کن?
خدایا شکرت ❤️
•┈┈••••✾•?•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•?•✾•••┈┈•
#سخن-عزرائیل
✍مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب «داستانهای شگفت» حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
(نقل به مضمون)
? یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. ?
⁉ شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟
? عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
?آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه (ففط این نیست)! ?
?گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام!
فرمود: نه (فقط این نیست)! ?
گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.?
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش (در کنار انجام اعمال واجبش) زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.??
? #داستان_های_شگفت
✍ آیت الله شهید دستغیب
•┈┈••••✾•?•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•?•✾•••┈┈•
*یا صاحب الزمان ادرکنی*
???????
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!
مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
حالمان حال خوشی نیست بیا کن مددی
زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده
دور دیدند تو را بر سر امت آقا…
دشمن دین به خودش آمده و شیر شده!
جرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان
که دعای فرجت فاقد تأثیر شده!
ما اگر بد شده ایم، خاطر زهرا برگرد
مادرت قامت خم از غم تو پیر شده!
آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نی
به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده!
تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین…
طالب خون خدا، آمدنت دیر شده!!!
در انتــــــظار او مــی مـــانیـــم
⚌⚌⚌⚌⚌⚌⚌⚌⚌
???????
#حجت اسلام حسین انصاریان به کرونا مبتلا شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام حسین انصاریان استاد اخلاق و مفسّر قرآن کریم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در یکی از بیمارستانهای استان تهران بستری شده است.
طبق گفتۀ یکی از مسئولان دفتر وی، او در برنامۀ دهۀ دوم محرم در شهرستان خوی به منبر میرفت، پس از یکی از منبرها، دچار ضعف جسمانی شد، شرایط طوری بود که دیگر قادر به ادامۀ برنامه سخنرانی خود در روزهای بعد نبود و در نتیجه ادامۀ برنامۀ سخنرانی او نیز در دهۀ دوم محرم تعطیل و پس از آنکه از او تست کرونا گرفته شد، ابتلای او به این بیماری تأیید شد.
کانالهای اطلاعرسانی این استاد اخلاق در فضاهای مجازی نیز امروز صبح در اطلاعیهای اینطور توضیح داد:
«به اطلاع عموم مؤمنین میرساند بعد از بررسی وضعیت جسمی استاد انصاریان توسط پزشکان که دیروز با ضعف و مشکل تنفس مواجه شده بود، تست کرونا مثبت و با توجه به تشخیص پزشکان محترم به بیمارستان منتقل شد.
به گزارش تسنیم، شنبه 15 شهریور نیز خبری در برخی از شبکههای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه حجتالاسلام حسین انصاریان استاد اخلاق و مفسّر قرآن کریم به بیماری کرونا مبتلا شده است. این خبر در حالی منتشر شد که در روزهای قبل کلیپهایی از محافل خصوصی روضهخوانی و عزاداری حجتالاسلام انصاریان منتشر شد، اما با پیگیریهای صورت گرفته خبرنگار تسنیم از دفتر این استاد اخلاق، این خبر تکذیب شده بود.
خبرگزاری تسنیم برای این مفسر قرآن و استاد اخلاق آرزوی شفای عاجل دارد.
#شعر ویژه ماه محرم
***************
نشسته سایه ای از آفــــــــــــتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
ز دور دست، سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می آورَد بــــــویش
کسی بزرگتر از امــــــــــــتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که می گرید
کسی که دست گرفته به روی پـــــهلویش
هــــــزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست
که این غریب ، نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثــه افـــــــــتاده است بازویـــــــش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تـــیر به زیر کمـــــــان ابــــــــــــرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کـوه ز مـــاتم ســــــــــپید شد مویـش
عجب که کــــــــــوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش
طلوع می کند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
فاضل نظری
***