ولایت تکوینی حضرت زهرا(س)
# به قلم خودم#
#ولایت تکوینی حضرت زهرا (س)#
ولایت تکوینی به معنای سرپرستی موجودات جهان و تصرف داشتن در امور آنها است و این ولایت با اراده مخصوص خداوند متعال است که با حکمت و مصلحت خویش آن را در اختیار بندگان خاص قرار داده است و از این میان ،انبیاء و اولیای الهی را به عنوان مصداق و مظهر ولایت خویش قرار داده است و وجود نازنین حضرت زهرا(س) به عنوان اولین حامی و مدافع ولایت و اسوه کامل ولایت مداری از این حریم مقدس است و ولایت ایشان در امتداد ولایت خداوند است و ایشان به اذن الهی حق تصرف در امور عالم را دارد و دفاع اگاهانه و همه جانبه ایشان در واقع ، دفاع از ولایت خداوند متعال و دین حق بوده است لذا اطاعت از ایشان انسان را به سر منزل مقصود رهنمود می سازد و از طرفی توجه کردن به مساله ولایت بسیار حائز اهمیت است چرا که ولایت در اسلام از پایه های اعتقادی و زیر بنای زندگی سیاسی،اجتماعی و فرهنگی است لذا بر هر فردی لازم و ضروری است که برای حفظ دین الهی،همانند حضرت زهرا (س) با تمام توان خود از ولی و رهبر عصر خویش اطاعت کند
نویسنده: زهرا سوری لکی
بنده شکر گذار
کلیپ بیان معنوی
# استاد پناهیان #
# کلیپ شهوت رانی #
برترین اعمال
#نهج البلاغه#
✍أَفْضَلُ الاَْعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَيْهِ
«برترين اعمال آن است كه خود را (به زحمت) بر آن وادار كنى»
اشاره به اينكه، كارى است برخلاف خواسته نفس؛ مثل اينكه مىخواهد مالى ببخشد و نفس او به سبب علاقه به مال با آن موافق نيست، و يا قدرت بر انتقام پيدا كرده ونفس تمايل به آن دارد و او از انتقامجويى بپرهيزد. در تمام اين موارد كه نفس انسان تمايل به فعل معروف يا ترك منكر ندارد هنگامى كه افراد با ايمان در برابر خواسته نفس مقاومت كنند و آن معروف را به جا آورند و آن منكر را ترك كنند، عملى بسيار پرفضيلت انجام دادهاند
? حکمت ۲۴۹?
گردنبند خانم ایتالیایی
✨﷽✨
# گردنبند خانم ایتالیایی#
✍يكي از اعضاء دفتر امام نقل كرد: يك خانم ايتاليائي كه شغلش معلمی و دينش مسيحيت بود، نامه ای پر مهر و ابراز علاقه شديد به امام خمينی (رحمةالله علیه) نوشته بود و همراه آن ، يك گردنبند طلا برای حضرت امام فرستاده بود. نوشته بود كه اين گردن بند، يادگار آغاز ازدواجم می باشد، از اين رو آن را بسيار دوست دارم، آنرا به نشان علاقه و اشتياقم نسبت به شما و راهتان، اهداء مي كنم.
مدتی آن را نگهداشتيم و سرانجام با ترديد به اينكه امام آن را می پذيرند يا نه ، همراه با ترجمه نامه ، خدمت امام برديم. نامه به عرض ايشان رسيد و گردنبند را نيز گرفتند و روي ميز كه در كنارشان بود گذاردند. دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو يا سه ساله ای را آوردند و گفتند پدر اين دختر، در جبهه مفقودالاثر شده است. امام وقتی متوجه شدند، فرمودند: او را بياوريد. دخترك را به حضور امام بردند. امام او را روي زانوي خود نشاند و نوازش داد، و آهسته با او سخن گفتند.
با اينكه بچه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خنديد. آنگاه امام ، احساس نشاط و سبكي كرد، سپس ديديم امام ، همان گردنبند را كه خانم ايتاليايی فرستاده بود، بر گردن دختر بچه انداختند و در حالی كه دختر بچه از خوشحالي در پوست نمی گنجيد از خدمت امام بيرون رفت.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی???