​#داستان_کوتاه   ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ. ﺍﺯ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟ » ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ‏»  ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ… بیشتر »

?کاروانی میرود عشق را پیدا کند…. ?کاروانی میرودتا زندگی معنا کند… ?کاروانی میرودتامرگ را رسوا کند… هاتفی میگوید: این کاروان به سوی مرگ‌میرود؟! حسین علیه السلام روی اسب لحظه ای چشمانش فرو بسته میشود ناگهان با این ندا از جا پرید حضرت علی… بیشتر »

⚫️ سليمان اعمش گفت من در كوفه بودم همسايه اى داشتم كه باهم رفت وآمد داشتیم؛ یک شب جمعه نزد او رفتم و گفتم: دربارۀ زيارت #حسين_بن_علی علیه السلام چه عقيده اى دارى؟ ▪️گفت: بدعت است؛ هر بدعتى گمراهى و هر شخص گمراهى اهل جهنم خواهد بود. ? اعمش گويد: خشمناک… بیشتر »

بعضي آدمها دنيارو زيبا مي کنند؛ آدمايي که هروقت ازشون بپرسي چطوري؟ ميگن :با تو حاااالم عاااالیه!!! وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی! میگن بیداربودم !!! یا میگن خوب شدزنگ زدی. وقتي ميبينن يه گنجشک داره رو زمين غذا ميخوره راهشون روکج ميکنن که اون… بیشتر »

❤#معجزه‌شهید‌محمدابراهیم‌همت? ?#ازشهـــــ‌ـداء_بخــــواهیم…. ◽️یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم؛ دارن در مى‌زنند. در رو که باز کردم؛ دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلو در خونه واساده و می‌گه: سوار شو بریم. ازش پرسیدم: کجا؟! گفت: یه نفر به کمک ما… بیشتر »