#دکلمه خوانی"گم کرده ای عجیب"
25 آذر 1401
آن شب که على تو را غسل میداد وقتى اشکهاى جانسوز او را دیدم، وقتى ضجههاى حسن و حسین را شنیدم، دیگر تاب نیاوردم. نه من، که کائنات بیتاب شد و چیزى نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند. تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت و… بیشتر »
نظر دهید »