#روایت-عشق
03 فروردین 1400
~? #روایت_عشق^’?’ ساعت ده یازده شبـ? با سر و صورت خاڪے اومد خونہ.! +تا شما شامـ رو شروع ڪنے میرم لیلا رو بخوابونمـ? -نہ!صبر میڪنمـ تا بیای باهم بخوریم…♥️ +وقتے برگشتمـ دیدم پوتین به پا خوابش بردهـ? داشتم پوتین هایش رو در میآوردم کہ… بیشتر »
نظر دهید »