#شعری سوزناک برای آرتین
10 آبان 1401
🖋 شعر عرفانپور برای «آرتین» آرتین! خوشآمدی! ما چشمانتظار بودیم بهتر شدهست دستت؟ ما بیقرار بودیم یادت میآید آرتین؟ در آن حرم در آن شب مثل ستارههای دنبالهدار بودیم آن شب قطاری از نور سوی بهشت میرفت ما را تو خوب دیدی، در آن قطار بودیم آرتین! بگو… بیشتر »
نظر دهید »
#تلنگر
03 خرداد 1400
?#گاهی_یڪ_تلنگر_ڪافیست? ?#میترسم_از_خودم … •زمانی ڪه عڪس شهدا رو بہ دیوار اتاقم چسبوندم ، ولی بہ دیوار دلم نہ ! ?#میترسم_از_خودم … •زمانی ڪه اتیڪت خادم الشهدا و … رو بہ سینہ م میچسبونم ، اما ” خادم پدر و مادر ” خودم نیستم !… بیشتر »
#کار من بود دستم خورد ببخشید..."
24 آذر 1399
#حساب_کتاب ” کار من بود، دستم خورد، ببخشید…” - کودکتان این را زمانی به زبان آورد که گلدان شیشهای که دوستش داشتید را، سهواً شکسته بود… و شما در حالی فریاد کشیدید؛ که نه چشمتان معصومیتش را دید و نه گوشتان صدق در گفتارش را… بیشتر »
#حدیث-روز
29 شهریور 1399
❣حضرت موسی(ع) مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است، عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟ ✨خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز سخن چینی نمی کرد. ? بحار الانوار،… بیشتر »