#حدیث-روز
❣ از امام حسین علیه السلام معنای ادب را پرسیدند؟ امام علیه السلام فرمود:
ادب آن است که از خانه که خارج می شوی به هرکسی برخورد می کنی او را برتر از خود بینی (یعنی همیشه دیگران را از خود بهتر بینی و احترام آنها را نگهداری)
? موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 910
?@farhangi_whc?
????????
#تلنگر-عاشورایی
به بچه هاتون یاد بدید حسین علیه السلام از بی یاری سر بریده شد نه از بی آبی…
عباس علیه السلام از معرفت و مرام بی دست شد نه به خاطر مشک آب…
اونجا که حسین علیه السلام فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟یار میخواست نه آب…
به بچه هاتون از آزادگی حسین علیه السلام بگید نه از لبهای تشنه…
خیلیا لب تشنه از دنیا رفتن اما حسین نشدن.
حسین یعنی مردانگی.آزادگی.غیرت.شجاعت و شهامت.
عباس یعنی جوانمردی.معرفت.حیا.غیرت.عباس یعنی پشت برادر حتی بدون دست…
حسین یعنی آزادگی حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد…
افسوس که لبهای تشنه باعث شد راه اصلی کربلا از یاد خیلیا بره…
پیام کربلا ایستادن در مقابل ظلم است✨
به بچه هاتون راه اصلی کربلارو نشون بدید??
…
@montazrane_313
#حدیث-روز
#پند-علما
❇️آیتالله حائرے شیرازے:
?امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یڪ جور سخن گفت و در روز عاشورا یڪ جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمےخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا مےگوید: «بیائید به من ڪمڪ ڪنید، آیا یاور و مددکارے هست؟ هل من ناصر ینصرنے؟»
◼️شب صحبت مےڪند تا مبادا خبیثے در بین طیّبها باشد، و روز سخن مےگوید تا مبادا طیّبے در بین خبیثها مانده باشد.
◽️شب غربال مےڪند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
#پند_علما
?@farhangi_whc?
????????
#ای کشتی شکسته
?#یا_اباعبدالله_الحسین_ع?
?•| #حاج_حسین_سیب_سرخی|•
ڪشتی شڪست خورده ی طوفان ڪربلا
در خاڪ و خون تپیده میدان ڪربلا
گر چشم روزگار به او فاش می گریست
خون می گذشت از سر ایوان ڪربلا
از آب هم مضایقه ڪردندڪوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان ڪربلا
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مڪند
خاتم ز قحط آب سلیمان ڪربلا
این کشتی شکسته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
نه ذولجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نڪنم عرش بر زمین افتاد
توڪه رفتی همه خیمه به هم ریخت حسین
دیدم از دور پرت ریخت پرم ریخت حسین
تو نگاهت به حرم بود و سنان خیره به تو
از نگاهش به تو بد جور دلم ریخت حسین
شمر هم آمد و دیدم به دوچشم تر خود
ڪار گشت تمام و اثرم ریخت حسین
نفسم حبس شد و بین حرم سرگردان