#ای کشتی شکسته
?#یا_اباعبدالله_الحسین_ع?
?•| #حاج_حسین_سیب_سرخی|•
ڪشتی شڪست خورده ی طوفان ڪربلا
در خاڪ و خون تپیده میدان ڪربلا
گر چشم روزگار به او فاش می گریست
خون می گذشت از سر ایوان ڪربلا
از آب هم مضایقه ڪردندڪوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان ڪربلا
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مڪند
خاتم ز قحط آب سلیمان ڪربلا
این کشتی شکسته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
نه ذولجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نڪنم عرش بر زمین افتاد
توڪه رفتی همه خیمه به هم ریخت حسین
دیدم از دور پرت ریخت پرم ریخت حسین
تو نگاهت به حرم بود و سنان خیره به تو
از نگاهش به تو بد جور دلم ریخت حسین
شمر هم آمد و دیدم به دوچشم تر خود
ڪار گشت تمام و اثرم ریخت حسین
نفسم حبس شد و بین حرم سرگردان