#زیبا-ترین-دل-نوشته-مهدوی
نامهای مینویسم به تو
و میگذارم در معتبرترین صندوق پست قلبم
و خوب میدانم که تو نامه ام را میخوانی.
ای آنکه بال بال تورا آسمان کم است
وصف تو عاشقانهترین وصف عالم است
بی سایهی عنایت توای بزرگوار
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
به برکت وجود نازنین توست که من هستم
و نمیدانی برای خداوند متعال چقدر ارزشمندم
و چقدر از دعاهای شما شامل حال من شده
که توفیق یافته ام چادر بر سر کنم
و زینت و زیبایی ام را از نامحرم بازدارم
دوستت دارم و میدانم که تو نیز مرا دوست میداری
که برایم دعا کردهای و نامه هایم را که چند بار در کلماتی متفاوت، ولی در یک منظور بوده را خواندهای و خواهی خواند.
من تو را در کنار خودم احساس میکنم و بزرگترین آرزویم دیدار با توست آقا.
#دل-نوشته-امشب-علی-(ع)-می آید
امشب علی علیه السلام می آید
ساقه های نیلوفری از پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند، تا او بیاید و بر تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند. درون کعبه چه غوغایی است امروز! ملائک، بال در بالْ گستره آسمان ها را پوشانیده اند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل حلقه خانه کعبه شدند تا پر به نور وجود او بسایند!
طنین نام او هلهله شادی ملائک است. جام های افلاکیِ عاشقان به سوی او می آیند و گیسوان سیاه شبْ به یُمن وجود او گل خنده های نقره ای را در میان آبشار آسمانی اش تقسیم می کند؛ چرا که امشب علی علیه السلام می آید!
#دلنوشته زیبای"خوش آمدی به زمین ای شروع زیبا"
فاطمه زهرا، میخواهم نیلوفرهای جهان را دسته دسته، گرد هم آورده و به پیشگاهت تقدیم کنم. فاطمه زهرا، میخواهم هر آن چه واژه زیباست، تقدیم تو کرده و با آنها، احترام قلبیام را نثارت نمایم. میدانم حضور تو باعث شده که خداوند لطف بیشتری بر زمین و زمینیها داشته باشد و از این که جزء دوستداران تو هستم و تو را الگوی خود قرار داده ام، بر خود میبالم. بهشت از قدمهای تو بر خود میبالد و فرشتگان آسمانی با دیدن تو، عظمت انسان را باور میکنند. تو مایه فخر زمین و زمینیها هستی و نام تو ما را به انسانیتمان امیدوار میسازد. میدانم که ما فرزندان خویش را در چتر حمایتیات قرار داده و همیشه جانبداریمان خواهی کرد.
#دلنوشته"خدا حافظ ای مادر کربلا"
غریبانه می روی؛ می روی تا خاک، غم رفتنت را به دوش بکشد. دنیایی درد را با خود می بری. تو مادر پسرانی که در کمتر از یک روز، پرنده شدند. دامانت، خوابگاه روزهای تنهایی زینب بود. دست هایت، بوی حسنین را می دهد. تو آغاز عاشقانه ترین روزهای مادرانه بوده ای. خاک مرقدت، قدمگاه عاشقان شده است. کبوترها خاکت را برای شفا می برند.
غیر از تو، کدام زنی را می توانم سراغ بگیرم که زیر بار این همه داغ، آنی زانویش نلرزیده باشد؟! اشک روزهای تنهایی ات بیش از آنکه بوی باب الحوایج بدهد، بوی لب های تشنه حسین علیه السلام را می دهد؛ بوی بی قراری اسارت زینب، بوی دست های بریده قمر بنی هاشم. تو مادر زیباترین ماه شب چهاردهم دنیایی! چهار پسرت را قربانی کرده اند و تو شادمانی که سربلند از امتحان بیرون آمده ای. اسماعیل هایت را به قربانگاه فرستادی و کوچه را با اشک هایت پشت سرشان آب پاشی کردی و آه هایت بدرقه راهشان شد. دلشوره بازگشت کاروان سفر رفته،تابت کرده بود. عشق در ثانیه های بی قراری ات تپید و گل های معطر، عطر نفس های تو را شکوفه زدند. تمام غنچه ها نام تو را با شبنم بر گلبرگ هایشان نوشتند.
نمی دانم خدا تو را کی و کجا آفرید؛ ولی می دانم به بهشت نزدیک تر از فرشته هایی. نمی دانم خدا تو را در باغ های ازل آفرید یا روزهای اردیبهشتی بهشت؟
لبخند تو لبریز شادی شدند و نارنج ها، شبیه آفتاب درخشیدند. دست ها بوی دوستی گرفتند و خانه ها اندوه را فراموش کردند. وقتی قدم به خانه کوچک علی گذاشتی، زندگی یک بار دیگر لبخند زد و عشق، با مهربانی هم قدم شد و بهار، خزان باغچه را به دست بادهای رهگذر سپرد.
ماهی ها، دریا را برای ابرها سوغات بردند تا یاد صبوری تو را بر دشت های تشنه لب بگریند.
نام بلند تو را تمام درخت ها می دانند. تمام آب ها از شرم تو سال های سال لب تشنه گریسته اند.
اندوه تو را آینه آب ها کردند تا یادت در لحظه لحظه دریاها موج بزند. صدای رفتنت را تمام باران ها گریه کردند و ماهی ها مرثیه خواندند و گل های سرخ، از اندوه رفتنت پرپر شدند و درخت ها از خواب پریدند.
پرستوها، دوازده بند محتشم را به رفتنت گره زدند و بادها با نوای «عمان سامانی» هق هق کردند و تو با دنیا، آرام خداحافظی کردی؛ با اندوه خداحافظی کردی، با روزهای دوری و دلتنگی خداحافظی کردی و در ناگهانی از اتفاق، به شهیدانت سلام گفتی، به عزیزان دور از دستت سلام دادی، به خدا سلام دادی.
تمام آینه ها با تو خداحافظی کردند؛ با لبخندهایت که زیبایی های بی پایان بودند، خداحافظی کردی.
خداحافظ ای مادر زخم های بزرگ!
خداحافظ ای مادر کربلا! خداحافظ ای مادر کاروان اسیر! خداحافظ ای….!
نویسنده:عباس محمدی
#دلنوشته-برای-حضرت فاطمه
مینویسم بدون آن که بدانم تا چه اندازه نوشتههایم میتوانند برای بانوی بهشت، خواندنی باشند. ای فاطمه زهرا، ای که هر آن چه خوبی است در تو جمع شده و هر آن چه بدی ست از تو دور مانده، لطف و محبت خود را شامل حال من کن. اگر دستهای پاک تو میان من و پروردگار، پلی شود؛ لطف و رحمت خداوند بهتر شامل حالم خواهد شد. مرا از این موهبت دریغ نکن. اگر تو نگاهی به زندگی من بیفکنی، حال و هوای زندگیام خوش میشود و نسیم خنک بهشتی بر دنیایم میوزد. من طفل دردمندی هستم که به مادر بزرگوار خویش پناه آورده و امید دارم که دست نوازشگر مادر، غمهای وجودم را برطرف سازد.