دلنوشته
29 مهر 1399
#دلنوشته ای از زبان دوستِ جانبازِ شهید احمد مَشلَب
هو الحق
مانده ام جا مانده ام،
آنها رفتند ولی انگار هیچ وقت نرفته اند و همیشه هستند ،
من مانده ام اما انگار اصلا نبودم که بروم…
اشک در چشمان من جمع می شود… ناگاه بغض می شکند و نمی گذارد با غرور با عکسهای جبهه درد و دل کنم.
دوستانم…! .
یادشان به خیر… همان هایی که زمانی با هم روزگار می گذراندیم خاطرات روزهای باهم بودن نفسم را میگیرد…
یک بار دیگر چشمانت را باز کن تا بعد از آن قیامت شود.
آری من #جا_مانده_ام… کاش من هم راهی راه حسین می شدم شهادت نصیبم می شد…
.مدافع حرم
شهیداحمدمشلب
غریب طوس
رفیق شهید
حال یک جامانده را جامانده میفهمد فقط
عکس مزارشهیداحمدمشلب
روضةالشهدانبطیةلبنان
#سرباز_ زینب