#شهید همدانی
?#فرازےوصیت_نامه_شهید
?بنده حقیر، #حسین_همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف میکنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقعها این نفس سرکش سراغ من میآمد و مرا گول میزد.
?وسوسه میشدم، نق میزدم، در درونم اعتراض ایجاد میشد اما خدا مرا کمک میکرد، متوجه میشدم، پشیمان میشدم، توبه میکردم و از خدا طلب عفو و بخشش میکردم و مرا میپذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.
?خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد #خدای_مهربان ، و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.
?از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم، از امام و مولایم حضرت آیتاللهالعظمی #سیدعلی_خامنه_ای (مدظلهالعالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا انشاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.
?از خانواده #شهیدان، #جانبازان و #آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمیتوانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند..
?فرماندهی : لشگر ۳۲ انصارالحسین، ۱۶ قدس ، قرارگاه نجف اشرف ، ۴ بعثت ، ۲۷ محمدرسولالله ، قرارگاه ثارالله ، مشاور فرماندهٔ کل سپاه ، جانشین سازمان بسیج مستضعفین ، سپاه محمد رسولالله تهران و دارای دو نشان #فتح
?#شهید_حسین_همدانی?
?#۱۶مهرسالروز_شهادت
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#شهید-حسین-یوسف-الهی
دیدم …
? وقتی #حسین در بیمارستان لبافی نژاد تهران بستری بود، من و برادرم #محمدشریف برای عیادتش از کرمان به تهران رفتیم.
وقتی که وارد بیمارستان شدیم یک نفر پیش ما آمد و گفت:
➖ شماها دنبال #محمدحسین_یوسف_اللهی هستید؟
گفتیم:
➖ بله چطور مگه⁉️
گفت:
➖ هیچی! #منتظرتان است.
? بعد ما را به اتاقی که حسین بستری بود راهنمایی کرد. همان اول کار از او سوال کردم:
➖ حسین تو از کجا می دانستی ما می آییم که منتظر ما بودی؟
گفت:
➖ من قبلا شما را دیدم که از #کرمان حرکت کردید ?
گفتم:
➖ آخر چطور دیدی⁉️
گفت:
➖ دیگر نپرس فراموش کن ✅✅
?️ #راوے: محمد علی یوسف الهی
? کتاب “نخل سوخته” صفحه ۱۳۵
#شادےروح شهدا #صلوات
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#آرزوی-شهید
#گفــتم: اگر جنگ تمام شد #آرزوی شما به عنوان یک #فرمانده چیست؟
گفــت: تنها آرزوی من این است که یک #مرکزفرهنگے داشته باشم و روے بچههای جوان کــارکنم و بتوانم مسائـل مربوط به دوران #دفاع_مقدس را به نسل جـــوان منتقل کنم.
?#شهیدحاج_منصور_خادم_صادق?
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#مثل-شهید
وارد #جلسه شد. نشست كنار یكی از برادران. اولین بار بود میدیدمش. با خودم گفتم، باز هم #استاد نداشتند، #روحانی دعوت كردهاند. بلند شد، شروع كرد به صحبت…
غوغایی در دلم به پا شد. همه فریاد میزدند و گریه میكردند…
باورم نمی شد همان #روحانی ساده این چنین جمع را به هم بریزد
?#شهیدحاج_عبدالله_ضابط?
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•?????•✾••┈┈•
#مادر شهید شاهین باقری
▪️ عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد
مادر شهید شاهین باقری:
?در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هر لحظه منتظر بازگشتش بودم تا جایی که هرگاه کسی درب خانه را میزد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب میدویدم و هر بار بیش از قبل ناامید میشدم.
?هرگاه کاروانی از شهدا به تهران میآمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا میرفتم. یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید میبارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب زیادی داشت.
?شاهین ۱۲ اسفند ۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش هم در باتلاقهای این جزیره ماند، اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر شاهین رفتم تنها چند کیلو استخوان تحویلم دادند و آن روز به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳ کیلو داشت و آن روز هم ۳ کیلو از استخوانهایش را تحویلم دادند.
? هیات رزمندگان اسلام را دنبال نمائید?