ماجرای دفن پیکر پاک شهدای کربلا
?پرسش : پیکر شهدای کربلا توسط چه کسی دفن گردید؟
♦️به تعبير مرحوم حاج «شيخ عباس قمى» در نفس المهموم: «در كتب معتبر كيفيت دفن امام حسين(عليه السلام) و اصحابش به تفصيل نيامده است». (1)
ولى بنا به نقل مشهور اجساد مطهر شهدا سه روز زير آفتاب بر روى زمين مانده بودند و باد صحرا بر آن بدنهاى پاك مى وزيد. تا آنكه طائفه بنى اسد كه در غاضريه ـ محله اى نزديك كربلا ـ منزل داشتند، پس از تخليه كربلا از سپاه ابن سعد به كربلا آمدند و آن بدنهاى پاك را در خاك و خون مشاهده كردند.
♦️آنان از زن و مرد فريادشان به ناله و شيون بلند شد. وقتى كه مصمم شدند آن بدنهاى پاك را دفن كنند، چون نه سر در بدن داشتند و نه لباسى بر تن، هيچ يك را نمى شناختند. لذا متحير و سرگردان بودند كه چه كنند، ناگاه امام سجاد(عليه السلام) از سمت صحرا به سوى آنان آمد و شهدا را به آنها معرفى كرد. و قبل از همه به دفن پيكر پاك امام حسين(عليه السلام) اقدام فرمود.
♦️او در گوشه اى از كربلا كمى خاك را كنار زد، قبرى ساخته و پرداخته آشكار شد، دستها را زير بدن قرار داد و به تنهايى به داخل قبر برد و فرمود: «با من كسانى هستند كه مرا يارى كنند». چون بدن را در قبر نهاد صورت مباركش را بر گلوى بريده پدرش گذاشت و در حالى كه باران اشك چون ابر بهارى بر گونه هايش جارى بود، فرمود:
♦️«طُوبى لاَِرْض تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهِرَ، فَإنّ الدُّنْيا بَعْدَك مُظْلِمَةٌ وَ الاْخِرَةُ بِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ، أَمَّا اللَّيْلُ فَمُسَهَّدٌ وَ الْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ، أَوْ يَخْتارَ اللهُ لاَِهْلِ بَيْتِكَ دارَكَ الَّتي أَنْتَ بِها مُقيمٌ وَ عَلَيْكَ مِنّي السَّلامُ يَابْنَ رَسُولِ الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»؛ (خوشا به آن زمينى كه پيكر پاك تو را در برگرفته، دنيا پس از تو تاريك شد و آخرت به نور جمال تو روشن گشت. شبها ديگر خواب به سراغم نمى آيد و اندوهم پايانى نخواهد داشت. تا آن زمان كه خداوند اهل بيت تو را به تو ملحق كند و در كنار تو جاى دهد. درود و سلامم بر تو باد اى فرزند رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد).
آنگاه از قبر خارج شد و آن را از خاك پوشاند و با انگشت روى قبر نوشت: «هذا قَبْرُ الحُسَيْنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِب اَلَّذِي قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَريباً»؛ (اين قبر حسين بن على(عليه السلام) است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند).
♦️سپس بدن پاك على اكبر(عليه السلام) پايين پاى حضرت به خاك سپرده شد و بقيه شهدا از بنى هاشم و اصحاب نيز در يك قبر دسته جمعى پايين پاى امام(عليه السلام) دفن شدند. (2)
♦️آنگاه امام سجاد(عليه السلام)، قوم بنى اسد را به طرف نهر علقمه محل شهادت حضرت عباس قمر بنى هاشم راهنمايى كرد. و پيكر پاك آن حضرت را در همانجا دفن نمودند. امام زين العابدين(عليه السلام) در حال دفن عمويش گريه سوزناكى كرد و فرمود: «عَلَى الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفا يا قَمَرَ بَني هاشِم وَعَلَيْكَ مِنّي السَّلامُ مِنْ شَهيد مُحْتَسَب وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ»؛ (اى قمر بنى هاشم! بعد از تو خاك بر سر دنيا، بر تو درود مى فرستم و رحمت و بركات خداوند را براى تو طلب مى كنم). (3)
♦️سپس بنى اسد «حبيب بن مظاهر» را كه بزرگ قبيله آنان بود، جداگانه ـ همانجايى كه اكنون هست ـ دفن نمودند. (4)
♦️در اينكه امام سجاد(عليه السلام) چگونه در حال اسارت اقدام به چنين عملى نموده است، روايات زيادى در دست است كه مى رساند برابر مبانى اعتقادى شيعه، متولى كفن و دفن هر امامى، امام بعد از اوست. از جمله در روايتى از امام رضا(عليه السلام) مى خوانيم كه به همين نكته اشاره كرده در پاسخ على بن حمزه فرمودند: «همان كسى كه على بن الحسين(عليه السلام) را قدرت داده است كه (در حال اسارت) به كربلا بيايد و جسد مطهّر پدرش را به خاك سپارد، به صاحب اين امر (اشاره به خودش) قدرت داده است تا به بغداد آمده و امر پدرش (حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام)) را عهده دار گردد و سپس بازگردد. با اين تفاوت كه وى همانند امام على بن الحسين(عليه السلام) در بند اسارت گرفتار نبوده است». (5)، (6)
? (1). نفس المهموم، ص 213.
(2). رجوع شود به: ارشاد مفيد، ص 470 ـ 471 و مقتل الحسين مقرّم، ص 320.
(3). مقتل الحسين مقرّم، ص 320 و ارشاد مفيد، ص 471.
(4). قصه كربلا، ص 418 .
(5). بحارالانوار، ج 48، ص 270 .
(6). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، 1388 ه. ش، ص 550.
? eitaa.com/ebratha_ir ایتا
? sapp.ir/ebratha.org سروش
# خود سازی
#سیره_اخلاقی_امام_حسین_علیه السلام
راوی دیگر میگوید: چون به خدمت امام حسین علیهالسّلام رسیدم، از او پرسیدم: چگونه به این حالت عبادت و خشیت رسیدهای؟ («ما اعظم خوفک من ربک؟».) حضرت فرمود: «آرامش خاطر در پیشگاه الهی، در سایه تقوا و خشیت و عبادت فراهم میگردد.»
از این رو، روز تاسوعا هنگامی که سپاهیان یزید تهاجم به سوی خیمههای اهل بیت را شروع کردند، آن حضرت خطاب به برادرش ابوالفضل علیهالسّلام فرمود: «جانم به فدایت برادرم! سعی کن از …
● مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲.
○ ابن اثیر، کامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
● مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
●➼┅═❧═┅┅───┄
گوهرهای ناب در خطبه های عاشورایی
از جمله بهترین و با ارزش ترین منشورهای تربیتی، معرفتی و آموزشی در منابع تاریخی و اسلامی سخنان و خطبه های گوهر بار امام حسین(علیه السلام) است که درخلال جریان تلخ واقعه سال 61 هجری به یادگار مانده است. سخنان ارزشمندی که برای هر مخاطب و شنونده ای درس های مهم عاقبت به خیری و رستگاری را به دنبال دارد به شرط آنکه گوش شنونده این گوهر های ناب را در زندگی به کار بسته و مورد توجه همگان در مراتب مختلف زندگی قرار داشته باشد.
گوهر های ناب در خطبه های عاشورایی
?1-جلوه ای از پناهگاه امن الهی در صحرای کربلا
در جریان واقعه عاشورا جلوه های فراوانی از فضیلت و اخلاق حسینی(علیه السلام) را می توان مشاهده کرد، در تلخ ترین واقعه عالم در سال 61 هجری هر چند عده کثیری از انسان های حیوان سیرت کمر به قتل امام خود بسته بودند و بدترین و سخت ترین شرارات و مصیبت ها را بر امام و اهل بیت گرامیشان وارد کردند، ولی با این حال شاهد جلوه های ناب و بی همتای اخلاقی امام حسین(علیه السلام) در مقابل حیوان سیرتان تاریخ هستیم؛ چرا که امام با تمام وقار و سکنت غیر قابل توصیف بال های عطوفت و مهربانی و خیر خواهی خود را به سوی شقی ترین انسان های روی زمین باز می فرماید و آنها را با زیباترین گوهر های ناب گفتار به سوی درهای رحمت و مغفرت الهی دعوت می نماید.
این رفتار مهرورزانه سخنان ارزشمند امام رضا(علیه السلام) در توصیف امام برای انسان یاد آور می شود که می فرماید: «الإمام الرضا علیه السلام ـ فی صِفَةِ الإِمامِ ـ : الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ ، وَالوالِدُ الشَّفیقُ ، وَالأَخُ الشَّقیقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغیرِ؛[1]امام رضا علیه السلام ـ در تعریف «امام» ـ : امام ، همدم و رفیق است و پدر مهربان ؛ و برادرِ همسان است و مادر نیکوکار به فرزند کوچکش». امام در روز عاشورا به کسانی که به دنبال غارت خیام و قتل اهل بیتش به صحرای کربلا آمده بودند، رو کرد و فرمود: «ای مردم سخنان من را بشنوید و در جنگ و خون ریزی عجله نکنید تا من وظیفه خود را که پند به شما است انجام دهم تا سبب آمدنم را توضیح دهم اگر به سخنم گوش دادید و عذر مرا پذیرفتید و با من از در انصاف و عدل وارد شدید معلوم می شود راه سعادت و خوشبختی را دریافته اید…» [2] در واقع امام حسین(علیه السلام) برای بیدار کردن فطرت های به خواب رفته و فرو پاشیده تلاش داشت تا آخرین دقایق حیات مادی و دنیوی خود کاری کند که آنها از مسیر گمراهی برگردند و در مسیر حق قرار گیرند.
در فرهنگ و اندیشه قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) تقوا از جمله مهمترین و کارآمد ترین ابزار و وسایل دینی و مذهبی است که می تواند انسان را از بردگی و اسارت هوای نفس و شیطان و انسان های ستمگر آزاد سازد.
?2-نشان دادن عظمت الهی و تحقیر سپاه کوفیان
در فراز های ابتدایی خطبه روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) با نشان دادن صدق خود مبنی بر انسان دوستی و دست گیری از شقی ترین انسان های غافل روی زمین با صلابت و اقتدار سخنانی را بیان می فرماید که گویا اشاره تلویحی به آیه 71 سوره مبارکه یونس است، آیه ای که در واقع احتجاج حضرت نوح(علیه السلام) با قومش بود،[3] آری امام در نهایت شجاعت و شهامت و با نفرات کم و تجهیزات محدود در مقابل دشمنان سر سخت، ایستادگی کرد زیرا معتقد بود که در نظام هستی، حق پیروز و باطل محکوم به شکست است بر خلاف امویان که معتقد بودند هر کسی قدرت مادی داشته باشد پیروز می شود، حضرت با ایستادگی و رشادت تمام این چنین تفکر سکولاری را به تمسخر می گیرد و بی اعتنایی خویش را به قدرت پوشالیشان نشان می دهد، و بدین وسیله ضربه محکم روانی به افکارشان وارد می کند، سپس حضرت می فرماید: «وَإنْ لَمْ تُعْطُونِی النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیکمْ وَشُرَکآءَکمْ ثُمَّ لَا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَی وَلَا تُنظِرُونِ! إِنَّ وَلِی اللَهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکتَبَ وَهُوَ یتَوَلَّی الصَّلِحِینَ؛[4]و اگر عذر مرا نپذیرید و حجّت مرا کافی ندانید، پس در آن هنگام رأی خود و شریکان خود را روی هم گرد آورده، تا اینکه کار شما و امر شما بر شما پوشیده نماند؛ و سپس بدون هیچ مهلتی به من بپردازید و کار خود را یکسره کنید!».
?3-پرده برداشتن از سرای فریب و غرور
شیطان چنان زیبایی های فریبنده دنیا را برای کوفیان و سپاه شامیان آذین بسته بود که برای دست یابی به آن به مبارزه با خدا وارد میدان کربلا شده بودند، و گوش های کوفیان را از شنیدن سخنان حق منع کرده بود که گویی صدای عرشی حسین(علیه السلام) را نمی شنیدند، آن چنان سراب فریبنده دنیا در نگاه آنها زیبا جلوه گر شده بود که گویی اصلاً آیات الهی را در مورد بی ارزشی و سستی حیات مادی نشنیده بودند، ولی با این وجود امام حسین(علیه السلام) بار دیگر با تکیه بر معارف قرآنی پرده از حقیقت و ماهیت دنیا بر می دارد شاید فطرت های مبتلا شده به مرگ جاهلیت از خواب گران بیدار شوند حضرت این چنین به حقیقت و ماهیت دنیا اشاره فرمودند: تاریخ دمشق عن بشر بن طانحة عن رجل من همدان خَطَبَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام …«عِبادَ اللّهِ، اتَّقُوا اللّهَ و کونوا مِنَ الدُّنیا عَلى حَذَرٍ، فَإِنَّ الدُّنیا لَو بَقِیَت لأَحَدٍ و بَقِیَ عَلَیها أحَدٌ، کانَتِ الأَنبِیاءُ أحَقَّ بِالبَقاء؛[5] تاریخ دمشق به نقل از بشر بن طانحه، از مردى از قبیله هَمْدان: امام حسین (علیه السلام) صبح روز شهادتش براى ما سخنرانى کرد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «بندگان خدا! از خدا پروا کنید و از دنیا برحذر باشید که اگر قرار بود دنیا براى کسى بمانَد و کسى در آن بمانَد، پیامبران به ماندن، سزاوارتر…».
«خداوند متعال، دنیا را براى آزمودن آفرید و اهلش را براى نابودن شدن؛ تازه اش کهنه شدنى و نعمتش در معرض نابودى و شادى اش رو به تیرگى است و منزلى براى رفتن است، نه خانه اى براى ماندن».[6]
?4-یاد آوری برترین توشه و کلید رستگاری
از جمله نکات درس آموز و نجات دهنده در خطبه روز عاشورای امام حسین(علیه السلام) اشاره کردن به بهترین توشه و ذخیره در حیات مادی است، بر خلاف تصور و تفکر کسانی که بهترین توشه و ذخیری مادی و دنیوی را حکومت و گندم ری تصور کرده بودند، امام حسین(علیه السلام) آب پاکی را روی دست همگان ریخته و با توجه دادن آنها به ناپایداری حیات مادی با اشاره ای قرآنی بهترین توشه حیات دنیوی و زندگی مادی را تقوا و پرهیز کاری معرفی می فرمایند: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى[7] وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ؛[8] «و توشه برگیرید که بهترین توشه، پرهیزگارى است» و از خدا پروا کنید، شاید که رستگار شوید».
در فرهنگ و اندیشه قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) تقوا از جمله مهمترین و کارآمد ترین ابزار و وسایل دینی و مذهبی است که می تواند انسان را از بردگی و اسارت هوای نفس و شیطان و انسان های ستمگر آزاد سازد، از آنجا که عمده مسیر هلاکت انسان در حیات مادی به خاطر پیروی از شهوات حیوانی و گوش کردن به زمزمه های شیطانی است، تقوای الهی می تواند همچون سپری کارآمد مانع شقاوت انسان در مصاف با دشمنان بیرونی و درونی باشد. اسلحه و ابزار کارآمدی که سپاه شیطانی امویان از آن تهی بودند و بهره ای از آن نداشتند. در یک کلام راز خوشبختی انسان در خطبه عاشورایی امام حسین(علیه السلام) در روز آن پارسایی و بهره مندی از تقوا بود که جای خالی آن در زندگی کوفیان مشهود بود: امام علی(علیه السلام) پیش تر در خصوص این راز خوشبختی این چنین بیان فرموده بود به نقل از منابع روایی: « فَإِنَّ تَقْوَى اللّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِیرَةُ مَعَاد، وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَة، وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَة. بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ، وَ یَنْجُو الْهَارِبُ، وَ تُنَالُ الرَّغائِبُ؛[9] تقواى خدا کلید پاکى و درستى و اندوخته اى براى بازگشتگاه و باعث آزادى از هر بندگى و رهایى از هر نابودى است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلوبش مى رسد و گریزانِ [از عذاب و کیفر الهى ]رهایى مى یابد و به خواست ها رسیده مى شود».
در واقع این عنصر تقوا و پرهیزکاری است که موجب تشخیص جبهه حق از باطل می شود، و مانع تأثیر پذیری انسان از مکر و کید شیطان می شود، و رسیدن به رستگاری را برای انسان میسر می نماید. و از امتحان های سنگین روزگار انسان را یاری می رساند. «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا»[10]
________________________
منابع:
[1]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص200.
[2]. إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، ص240 «أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی، وَلَا تَعْجَلُوا حَتَّی أَعِظَکمْ بِمَا یحِقُّ عَلَی لَکمْ…»
[3]. ر.ک: سوره مبارکه یونس آیات 71و 72.
[4]. إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، ص240.
[5]. تاریخ دمشق: ج 14 ص 218، کفایة الطالب: ص 429.
[6]. همان.
[7]. سوره مبارکه بقره آیه 197.
[8]. سوره مبارکه آل عمران آیه 130.
[9]. نهج البلاغة : الخطبة 230.
[10].سوره مبارکه مریم، آیه 72.
پنج نقش مهم حضرت زینب علیه السلام پس از واقعه عاشورا
آغاز رسالت حضرت زینب(علیها سلام)
?گام دوم انقلاب حسینی، با شهادت سیدالشهداء و اسارت خانواده ایشان آغاز گردید. عصر روز عاشورا، وقتی خیمه های اهل حرم غارت شد، رسالت بازماندگان جریان عاشورایی آغاز گردید. امام سجاد(علیه السلام) و زینب کبری(علیها سلام)، دو فرمانده جنگ نرمی بودند که میدان آن پس از نبرد سخت کربلا، پدیدار گشته و بار مسئولیت ایشان را در دو حوزه نمایان ساخت: نخست استقامت درونی و حفظ روحیه خود و اطرافیان در برابر دشمنی که عرصه را برای تحقیر خاندان رسول خدا مهیا دیده و می خواست هرگونه جایگاه اجتماعی و ارزشی را از اهل بیت نبوی بزداید و دوم آگاهی بخشی در جنگ روایت ها در برابر دشمنی که راه تکفیر را باز دیده و قصد دارد حسینیان را به مردم، خارجی و بی دین معرفی کند و این گونه وانمود نماید که خروج در برابر حاکم – ولو حاکم ظالم – همسان با کفر است.
*۱)تدبیر زینبی در مبارزات عاشورایی
زینب کبری(علیها سلام) که به تصریح امام سجاد (علیه السلام)، «عالمه غیر معلّمه»[1] عصر خود بود، با علم به وضعیت موجود و با علم به نیاز جامعه، نقش انقلابی و رسانه ای خود را در هر دو بخش به بهترین وجه ایفا نموده و اجازه نداد تا دشمن به اهداف سیاسی و اجتماعی خود دست یابد. این در حالی بود که آن حضرت پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در مدیریت بانوان کاروان و نیز یاری برادر در لحظات دشوار، نقش بی نظیر خود را اثبات نموده بود. بیانات عاطفی ایشان تا حدی اثرگذار بود که لشکر دشمن را به قساوت و پلیدی رفتار خویش آگاه ساخته و اشک عمر سعد را نیز در برابر رفتاری که سپاهیانش انجام می دهند جاری میساخت.[2] گریه دشمن هرچند ارزشی نداشت اما اثباتگر این نکته بود که خود آن ها نیز به عمق ظلم و جنایتی که در حال وقوع است، پی برده بودند؛ هرچند طمع ها و ترس ها مانع اثرگذاری این اشک ها در رفتار آنان بود.
اهداف حضرت زینب(علیها سلام) در پسا عاشورا
حضرت زینب(علیها سلام) رسالت خود پس از قیام عاشورا را در پنج هدف ذیل دنبال نمود:
?1). اعلام رسمی نسبت شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
حضرت زینب(علیها سلام) در مقاطع مختلف مسیر اسارت، بر خویشاوندی شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تصریح می نماید تا ذهنیت عمومی از غفلت موجودی که محصول نظام رسانه اموی است، آزاد گردد. روشنگری درباره اتصال ایشان به خانه وحی به صورت متناوب و مکرر، دقیقاً از همان لحظات نخست شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا آغاز گردید. ابن اثیر می نویسد: لشکر عمر سعد اسرای کربلا را از کنار کشتگان حسین و یارانش عبور دادند، زنان شیون کردند و سیلی به صورت زدند؛ خواهرش زینب(علیها سلام) فریاد زد: یا محمداه سلام فرشتگان بر تو باد! این حسین است که با بدن پاره پاره عریان و خون آلود بر زمین افتاده است. دخترانت اسیرند و فرزندانت کشته شدهاند و باد بر آن ها می وزد.[3]
نیز به گواهی تاریخ وقتی عبیدالله در قصر خود امام را دروغگو نامید، زینب کبری(علیها سلام) سکوت را شکسته و فرمود: «سپاس خدایی را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشته و از پلیدی پاک کرده است. همانا فاسق رسوا می شود و فاجر تکذیب می گردد و او کسی غیر از ما است».[4] ایشان هم چنین در دمشق و در مجلس یزید، برادر شهید را مخاطب قرار داد و فرمود: «یا حسین! یا حبیب مصطفی! ای فرزند فاطمه زهرا!..».[5]
بایستی توجه داشت که زینب کبری(علیها سلام) ، بیش از آنکه این مسئله را نسبت به دستگاه حاکمه ابراز نماید، نسبت به ذهنیت عمومی ابراز نمود تا مردم به روشنی بدانند آنان که شهید شدند و آنان که اسیر شدند، چه جایگاهی داشته و دارند. حضرت زینب(علیها سلام) در شهر کوفه با مشاهده انبوه جمعیت در کوچه و بازار کوفه، خطبه ای بینظیر ایراد فرمود که شبیر بن خزیم میگوید: در آن روز دختر علی(علیه السلام) را چنان دیدم که هیچ زنی به سخنوری او نبود؛ گویی که از زبان پدرش علی سخن می گفت. او به مردم اشاره کرد که ساکت باشند. آنگاه فرمود: الحمدلله. درود بر جدّم محمد (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه … مگر میشود خون پسر خاتم پیامبران و معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را شست؟ شما کسی را کشتید که پناهگاه نیاکان و دادرس پیش آمدهای ناگوار و جایگاه نور و محبت شما و پیشوای سنت شما بود … . [6]
این موضوع نه تنها در گفتار بلکه در رفتار آن بانو مشهود بود. مشهور است که حضرت زینب(علیها سلام) یا ام کلثوم(علیها سلام) در کوفه، اسیران را از گرفتن صدقه منع می فرمود تا به مردم بفهماند که این اسرا، افرادی عادی نبوده، بلکه خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.[7]
?2) . آگاهی بخشی نسبت به عمق جنایت یزیدیان در کربلا
هرچند راویان زیادی از دوست و دشمن در واقعه عاشورا حضور داشتند و آن را نگاشته یا نقل کردند؛ اما زینب کبری، خود یکی از برجستهترین راویان ظلم فجیع امویان به اهل بیت رسول خدا(صلوات الله علیهم) بود. منتها او با درایت تمام، نه فقط حکومت بلکه مردم را هم در این جنایت حکومتی، مسئول دانسته و در هدف هدایتبخش خویش، آنان را نیز شریک جرم طاغوتیان معرفی می نماید؛ زیرا در صورتی که آنان امام و نماینده امام را تنها نمیگذاشتند و یا لااقل با یزید و عبیدالله همکاری نمی کردند، حکومت توان بر چنین جنایتی نداشت؛ به همین جهت است که ایشان در خطبه خویش خطاب به مردم کوفه فرمود: ای مردم کوفه وای بر شما! آیا می دانید چه دلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خراشیدید و چه جگری از او شکافتید و چه کسانی را از پرده عصمت بیرون آوردید؟ آیا می دانید چه خونی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر زمین ریختید و چه حرمتی از او هتک کردید؟[8]
?3). آگاهی بخشی نسبت به جایگاه بنی امیه
میدانیم بنی امیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) کینه عمیقی داشتند. آنان شکست هایی که کفار اموی، قبل از اسلام آوردن از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان خوردند را به صورت عقده ای در دل نگه داشته و حادثه عاشورا را جبران آن شکست ها قلمداد می کردند. یزید پس از واقعه عاشورا با تمثل به برخی اشعار عرب میگفت: «ای کاش پدرانم که در بدر کشته شدند ، ناله کشتگان از دم شمشیر خزرج را می شنیدند، آنان شادی می کردند و دیگران را در شادی شان شریک می کردند و می گفتند: ای یزید دست مریزاد!! ما سروران و بزرگانشان را کشتیم و این با کشتگان بدر برابر شد![9]
در این وضعیت زینب کبری(علیها سلام) در رسالت غفلت زدای خود تلاش فرمود تا فرومایگی امویان را به رخ ایشان کشانده و مردم را نسبت به عدم شایستگی آنان به حکومت، آگاه سازد. مشهورترین بیان ایشان در این زمینه مربوط به مجلس یزید است که در قالب سرزنش یزید فرمود: ای پسر آزادشدگان (طلقاء) آیا عادلانه است که زن و فرزند و کنیزان خود را در پرده نگه داری و با دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین کنی؟[10] این بیان چندسویه حضرت زینب(علیها سلام)، هم اشاره به پستی جایگاه بنی امیه به عنوان آزادشدگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه و بی ارزش بودن اسلام آنان است، هم به نسبت اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره دارد و هم رفتار ظالمانه حکومت را یادآوری میکند.
?4). محافظت از جان امام سجاد (علیه السلام)
میدانیم تقدیر الهی بر این رقم خورد تا امام چهارم شیعیان در کربلا بیمار باشد و بدین وسیله، جان جانشین سیدالشهدا(علیه السلام) و پدر هشت امام، محفوظ باشد؛ اما این بدان معنا نبود که پس از حادثه عاشورا هیچ خطری جان ایشان را تهدید نمی کرد. خباثت دشمن اموی در مقاطع گوناگون تهدیدی جدی نسبت به حیات آن امام محسوب می گردید و زینب کبری(علیها سلام) نهایت تلاش خود را در صیانت از امام خویش، به کار بست. هم چنان که شمر بن ذی الجوشن در مقطعی در صدد بر آمد تا ایشان را بکشد؛ اما زینب کبری(علیها سلام) به او فرمود: به خدا سوگند باید اول مرا به قتل برسانی و سپس او را![11] ایشان با این گونه بیان، دشمن را به شرم واداشت تا متعرض جان امام نگردند؛ در کوفه نیز همین رفتار با شدت بیشتری تکرار شد و آن بانوی فداکار، خود را روی برادرزاده انداخت و فرمود: باید اول مرا بکشید و سپس او را… .[12] بدین روش زینب کبری(علیها سلام) هرگاه خطری جان زین العابدین(علیه السلام) را تهدید می کرد، خود را پیشمرگ ایشان ساخته و از ایشان محافظت نمود.
?5) . فرهنگ سازی عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام)
ماندگارترین نقش رسالت زینب کبری(علیه السلام) در نهضت حسینی، برقراری سنّت عزاداری بر سیدالشهداء(علیه السلام) است. نخستین نوحه گر و روضه خوان امام حسین(علیه السلام) که از آغازین لحظات شهادت امام، عزاداری را آغاز فرمود، زینب کبری(علیها سلام) است. ایشان برای این سنّت، هیچ محدودیت مکانی تعریف نفرمود و از کارزار جنگ گرفته تا بازار کوفه و قصر طاغوتیان، همه را مفحل اشک بر مصائب امام غریب قرار داد تا هم از حیث محتوایی، اهداف پیشین را محقق سازد و هم این موضوع را به یک فرهنگ عمومی در میان محبان اهل بیت(علیهم السلام) تبدیل نماید. این چنین بانوی بزرگ شده خانه علی (علیه السلام) سوگند خویش را عملی ساخت و به یزید و یزیدیان اجازه نداد تا یاد و نام اهل بیت(علیهم السلام) را محو کنند. پیامآور واقعه عاشورا به تمام شیعیان در تمام ادوار تاریخی آموخت که برگزاری عزای حسینی، محدود به محافل و مجالس مذهبی نبوده و هرجا که جمعیتی باشد، عزای بر سید شهیدان قابل اجرا است.
_______^^_______^^_________^^^
پینوشت:
[1] . دانایی که آموزگار نداشته؛ الاحتجاج طبرسی ج 2 ص 305.
[2] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 4 ص 380.
[3] . الکامل فی التاریخ ج 3 ص 296.
[4] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 5 ص 15.
[5] . اللهوف ص 213.
[6] . اللهوف ص 192.
[7] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ج 5 ص 84.
[8] . امالی مفید ص 321.
[9] . مقتل الحسین مقرم ص 357
[10] . اللهوف ص 216.
[11] . اخبار الدول ص 108.
[12] . الارشاد ج 2، ص 116.
عاقبت منفورترین چهره کربلا
علامه امینی می گوید: مدتها فکر می کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می کند؟در عالم رویا دیدم،آقا امیر المومنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا،روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام.دو کوزه نزد ایشان بود.فرمود: این کوزه ها رو بردار و برو از آنجا آب بیاور اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳?❤♠️