پنج نقش مهم حضرت زینب علیه السلام پس از واقعه عاشورا
آغاز رسالت حضرت زینب(علیها سلام)
?گام دوم انقلاب حسینی، با شهادت سیدالشهداء و اسارت خانواده ایشان آغاز گردید. عصر روز عاشورا، وقتی خیمه های اهل حرم غارت شد، رسالت بازماندگان جریان عاشورایی آغاز گردید. امام سجاد(علیه السلام) و زینب کبری(علیها سلام)، دو فرمانده جنگ نرمی بودند که میدان آن پس از نبرد سخت کربلا، پدیدار گشته و بار مسئولیت ایشان را در دو حوزه نمایان ساخت: نخست استقامت درونی و حفظ روحیه خود و اطرافیان در برابر دشمنی که عرصه را برای تحقیر خاندان رسول خدا مهیا دیده و می خواست هرگونه جایگاه اجتماعی و ارزشی را از اهل بیت نبوی بزداید و دوم آگاهی بخشی در جنگ روایت ها در برابر دشمنی که راه تکفیر را باز دیده و قصد دارد حسینیان را به مردم، خارجی و بی دین معرفی کند و این گونه وانمود نماید که خروج در برابر حاکم – ولو حاکم ظالم – همسان با کفر است.
*۱)تدبیر زینبی در مبارزات عاشورایی
زینب کبری(علیها سلام) که به تصریح امام سجاد (علیه السلام)، «عالمه غیر معلّمه»[1] عصر خود بود، با علم به وضعیت موجود و با علم به نیاز جامعه، نقش انقلابی و رسانه ای خود را در هر دو بخش به بهترین وجه ایفا نموده و اجازه نداد تا دشمن به اهداف سیاسی و اجتماعی خود دست یابد. این در حالی بود که آن حضرت پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در مدیریت بانوان کاروان و نیز یاری برادر در لحظات دشوار، نقش بی نظیر خود را اثبات نموده بود. بیانات عاطفی ایشان تا حدی اثرگذار بود که لشکر دشمن را به قساوت و پلیدی رفتار خویش آگاه ساخته و اشک عمر سعد را نیز در برابر رفتاری که سپاهیانش انجام می دهند جاری میساخت.[2] گریه دشمن هرچند ارزشی نداشت اما اثباتگر این نکته بود که خود آن ها نیز به عمق ظلم و جنایتی که در حال وقوع است، پی برده بودند؛ هرچند طمع ها و ترس ها مانع اثرگذاری این اشک ها در رفتار آنان بود.
اهداف حضرت زینب(علیها سلام) در پسا عاشورا
حضرت زینب(علیها سلام) رسالت خود پس از قیام عاشورا را در پنج هدف ذیل دنبال نمود:
?1). اعلام رسمی نسبت شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
حضرت زینب(علیها سلام) در مقاطع مختلف مسیر اسارت، بر خویشاوندی شهدا و اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تصریح می نماید تا ذهنیت عمومی از غفلت موجودی که محصول نظام رسانه اموی است، آزاد گردد. روشنگری درباره اتصال ایشان به خانه وحی به صورت متناوب و مکرر، دقیقاً از همان لحظات نخست شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا آغاز گردید. ابن اثیر می نویسد: لشکر عمر سعد اسرای کربلا را از کنار کشتگان حسین و یارانش عبور دادند، زنان شیون کردند و سیلی به صورت زدند؛ خواهرش زینب(علیها سلام) فریاد زد: یا محمداه سلام فرشتگان بر تو باد! این حسین است که با بدن پاره پاره عریان و خون آلود بر زمین افتاده است. دخترانت اسیرند و فرزندانت کشته شدهاند و باد بر آن ها می وزد.[3]
نیز به گواهی تاریخ وقتی عبیدالله در قصر خود امام را دروغگو نامید، زینب کبری(علیها سلام) سکوت را شکسته و فرمود: «سپاس خدایی را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشته و از پلیدی پاک کرده است. همانا فاسق رسوا می شود و فاجر تکذیب می گردد و او کسی غیر از ما است».[4] ایشان هم چنین در دمشق و در مجلس یزید، برادر شهید را مخاطب قرار داد و فرمود: «یا حسین! یا حبیب مصطفی! ای فرزند فاطمه زهرا!..».[5]
بایستی توجه داشت که زینب کبری(علیها سلام) ، بیش از آنکه این مسئله را نسبت به دستگاه حاکمه ابراز نماید، نسبت به ذهنیت عمومی ابراز نمود تا مردم به روشنی بدانند آنان که شهید شدند و آنان که اسیر شدند، چه جایگاهی داشته و دارند. حضرت زینب(علیها سلام) در شهر کوفه با مشاهده انبوه جمعیت در کوچه و بازار کوفه، خطبه ای بینظیر ایراد فرمود که شبیر بن خزیم میگوید: در آن روز دختر علی(علیه السلام) را چنان دیدم که هیچ زنی به سخنوری او نبود؛ گویی که از زبان پدرش علی سخن می گفت. او به مردم اشاره کرد که ساکت باشند. آنگاه فرمود: الحمدلله. درود بر جدّم محمد (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه … مگر میشود خون پسر خاتم پیامبران و معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را شست؟ شما کسی را کشتید که پناهگاه نیاکان و دادرس پیش آمدهای ناگوار و جایگاه نور و محبت شما و پیشوای سنت شما بود … . [6]
این موضوع نه تنها در گفتار بلکه در رفتار آن بانو مشهود بود. مشهور است که حضرت زینب(علیها سلام) یا ام کلثوم(علیها سلام) در کوفه، اسیران را از گرفتن صدقه منع می فرمود تا به مردم بفهماند که این اسرا، افرادی عادی نبوده، بلکه خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.[7]
?2) . آگاهی بخشی نسبت به عمق جنایت یزیدیان در کربلا
هرچند راویان زیادی از دوست و دشمن در واقعه عاشورا حضور داشتند و آن را نگاشته یا نقل کردند؛ اما زینب کبری، خود یکی از برجستهترین راویان ظلم فجیع امویان به اهل بیت رسول خدا(صلوات الله علیهم) بود. منتها او با درایت تمام، نه فقط حکومت بلکه مردم را هم در این جنایت حکومتی، مسئول دانسته و در هدف هدایتبخش خویش، آنان را نیز شریک جرم طاغوتیان معرفی می نماید؛ زیرا در صورتی که آنان امام و نماینده امام را تنها نمیگذاشتند و یا لااقل با یزید و عبیدالله همکاری نمی کردند، حکومت توان بر چنین جنایتی نداشت؛ به همین جهت است که ایشان در خطبه خویش خطاب به مردم کوفه فرمود: ای مردم کوفه وای بر شما! آیا می دانید چه دلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خراشیدید و چه جگری از او شکافتید و چه کسانی را از پرده عصمت بیرون آوردید؟ آیا می دانید چه خونی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر زمین ریختید و چه حرمتی از او هتک کردید؟[8]
?3). آگاهی بخشی نسبت به جایگاه بنی امیه
میدانیم بنی امیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) کینه عمیقی داشتند. آنان شکست هایی که کفار اموی، قبل از اسلام آوردن از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان خوردند را به صورت عقده ای در دل نگه داشته و حادثه عاشورا را جبران آن شکست ها قلمداد می کردند. یزید پس از واقعه عاشورا با تمثل به برخی اشعار عرب میگفت: «ای کاش پدرانم که در بدر کشته شدند ، ناله کشتگان از دم شمشیر خزرج را می شنیدند، آنان شادی می کردند و دیگران را در شادی شان شریک می کردند و می گفتند: ای یزید دست مریزاد!! ما سروران و بزرگانشان را کشتیم و این با کشتگان بدر برابر شد![9]
در این وضعیت زینب کبری(علیها سلام) در رسالت غفلت زدای خود تلاش فرمود تا فرومایگی امویان را به رخ ایشان کشانده و مردم را نسبت به عدم شایستگی آنان به حکومت، آگاه سازد. مشهورترین بیان ایشان در این زمینه مربوط به مجلس یزید است که در قالب سرزنش یزید فرمود: ای پسر آزادشدگان (طلقاء) آیا عادلانه است که زن و فرزند و کنیزان خود را در پرده نگه داری و با دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین کنی؟[10] این بیان چندسویه حضرت زینب(علیها سلام)، هم اشاره به پستی جایگاه بنی امیه به عنوان آزادشدگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه و بی ارزش بودن اسلام آنان است، هم به نسبت اسرا با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره دارد و هم رفتار ظالمانه حکومت را یادآوری میکند.
?4). محافظت از جان امام سجاد (علیه السلام)
میدانیم تقدیر الهی بر این رقم خورد تا امام چهارم شیعیان در کربلا بیمار باشد و بدین وسیله، جان جانشین سیدالشهدا(علیه السلام) و پدر هشت امام، محفوظ باشد؛ اما این بدان معنا نبود که پس از حادثه عاشورا هیچ خطری جان ایشان را تهدید نمی کرد. خباثت دشمن اموی در مقاطع گوناگون تهدیدی جدی نسبت به حیات آن امام محسوب می گردید و زینب کبری(علیها سلام) نهایت تلاش خود را در صیانت از امام خویش، به کار بست. هم چنان که شمر بن ذی الجوشن در مقطعی در صدد بر آمد تا ایشان را بکشد؛ اما زینب کبری(علیها سلام) به او فرمود: به خدا سوگند باید اول مرا به قتل برسانی و سپس او را![11] ایشان با این گونه بیان، دشمن را به شرم واداشت تا متعرض جان امام نگردند؛ در کوفه نیز همین رفتار با شدت بیشتری تکرار شد و آن بانوی فداکار، خود را روی برادرزاده انداخت و فرمود: باید اول مرا بکشید و سپس او را… .[12] بدین روش زینب کبری(علیها سلام) هرگاه خطری جان زین العابدین(علیه السلام) را تهدید می کرد، خود را پیشمرگ ایشان ساخته و از ایشان محافظت نمود.
?5) . فرهنگ سازی عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام)
ماندگارترین نقش رسالت زینب کبری(علیه السلام) در نهضت حسینی، برقراری سنّت عزاداری بر سیدالشهداء(علیه السلام) است. نخستین نوحه گر و روضه خوان امام حسین(علیه السلام) که از آغازین لحظات شهادت امام، عزاداری را آغاز فرمود، زینب کبری(علیها سلام) است. ایشان برای این سنّت، هیچ محدودیت مکانی تعریف نفرمود و از کارزار جنگ گرفته تا بازار کوفه و قصر طاغوتیان، همه را مفحل اشک بر مصائب امام غریب قرار داد تا هم از حیث محتوایی، اهداف پیشین را محقق سازد و هم این موضوع را به یک فرهنگ عمومی در میان محبان اهل بیت(علیهم السلام) تبدیل نماید. این چنین بانوی بزرگ شده خانه علی (علیه السلام) سوگند خویش را عملی ساخت و به یزید و یزیدیان اجازه نداد تا یاد و نام اهل بیت(علیهم السلام) را محو کنند. پیامآور واقعه عاشورا به تمام شیعیان در تمام ادوار تاریخی آموخت که برگزاری عزای حسینی، محدود به محافل و مجالس مذهبی نبوده و هرجا که جمعیتی باشد، عزای بر سید شهیدان قابل اجرا است.
_______^^_______^^_________^^^
پینوشت:
[1] . دانایی که آموزگار نداشته؛ الاحتجاج طبرسی ج 2 ص 305.
[2] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 4 ص 380.
[3] . الکامل فی التاریخ ج 3 ص 296.
[4] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج 5 ص 15.
[5] . اللهوف ص 213.
[6] . اللهوف ص 192.
[7] . با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ج 5 ص 84.
[8] . امالی مفید ص 321.
[9] . مقتل الحسین مقرم ص 357
[10] . اللهوف ص 216.
[11] . اخبار الدول ص 108.
[12] . الارشاد ج 2، ص 116.
عاقبت منفورترین چهره کربلا
علامه امینی می گوید: مدتها فکر می کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می کند؟در عالم رویا دیدم،آقا امیر المومنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا،روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام.دو کوزه نزد ایشان بود.فرمود: این کوزه ها رو بردار و برو از آنجا آب بیاور اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳?❤♠️
*سرنوشت سه قیام پس از عاشورا*
✅ #بصیرت
▪️بعد از واقعه عاشورا حدوداً سه مرتبه ۳ گروه به ندای هل من ناصرٍ امام حسین علیهالسلام پاسخ دادند.
*ولی دیر شده بود*
?گروه اوّل توابیّن بودند ؛
همونهایی که روز عاشورا و قبل از اون سکوت کردند ، همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر
*«ولی دیر شده بود.»*
?گروه دوّم مردم مدینه بودند .
بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰۰۰۰ نفر یزیدگفت : لشکری که به مدینه حمله کنه ۳ روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله.
آوردهاند اهلبیت امام سجاد(ع) رو در این زمان از مدینه خارج کردند [در یک صحرا] ، تا در مدینه شاهد جنگ نباشند.
*«امّا دیر شده بود.»*
?گروه سوّم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود ۱۵۰۰۰ نفر شکست خورد و حدود ۷۰۰۰ نفر هم از اسرا گردن زده شدند. مجموعاً حدود ۲۲۰۰۰ نفر کشته شد ،
*«امّا دیر شده بود.»*
مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (ع) ، همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام حسین علیه السلام به کوفه کمکش نکردند ،
همه بعدها به کمک امام رفتند
_*«ولی دیر شده بود.»*_
امام سجاد هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند.
*«چون دیر شده بود.»*
حدود ۳۵۰۰۰ نفر کشته شدند .
_*«امّا دیر شده بود.»*_
خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند
با این ۳۵۰۰۰ نفری که بعد از کشته شدن امام قیام کردند.
ما باید مراقب باشیم
از امام خودمون عقب نیافتیم
_*☝?الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ*_
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.()
#احادیث ?
سرنوشت سه شهر پس از واقعه عاشورا
?✍جامعه پس از شهادت مظلومانه امام حسین(ع) چه شد؟
سه شهر در حادثه عاشورا از امام حسین(ع) تمکین نکردند که عاقبتشان به اختصار این است:
?۱)- مردم مدینه در زمانی که باید از حسین(ع) تبعیت می کردند نافرمانی کردند.
وقتی که سیدالشهدا(ع) شهید شد پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند. قبلا نوشتیم که سه روز جان،مال و ناموس مردم مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیار زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفتند و صدها یا هزاران فرزند نامشروع این حادثه، امروز در تاریخ به اولاد الحرّه مشهورند.
آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛این بنده ای از بندگان یزید است…..در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند
?٢)- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.لشكر خونخوار یزید به رهبری حصین ابن نمیر در بالاى كوههاى مكه كه مشرف بر خانه ها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و نفت بر مكه و مسجدالحرام مى افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی از پنبه و كتان به نفت آلوده مى ساختند و بر خانه خدا مى انداختند و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند.
?٣)-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا (ع) تبعیت کنند بعد از حسین(ع)سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت:
توابین یعنی همان مومنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبرد.
مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند.بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از مصعب ابن زبیر امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.
قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد بود جز شکست سود دیگری نبرد.
علامه شهیدی از کوفیان به “زبردست نوازان زیردست آزار” یاد می کند. مردمی که به امام حسین(ع)تمکین نکردند، اسیر دست حجاج ابن یوسفی شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد.
این است عاقبت مردمانی که ولی به حق خود را به وقت نشناخته و تبعیت نکنند.
???????????
سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
? اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
???????????
*راه هایی جدید برای صدقه دادن
?راه هایی برای صدقه?
✍لب پنجره اتاقت كاسهای
آب و غذا برای پرندگان بذار
و اینو عادت خودت كن …
وسایل و پوشاكى را كه
استفاده نمى كنى داخل
كیسه بذار و به كارگری بده …
در اتاقت قلكی بذار
و هربار گناه كردی
مبلغ اندکی داخلش بنداز
و بعد یك ماه درشو باز كن و
صدقه بده و هر ماه این کار
را تكرار كن…
یه مبلغی از حقوقت رو
كفالت یتیم بكن …
تو مسجد قرآن بذار
تا ثواب خوندنش بهت برسه …
بعد نوشیدن آب ،
اگه آب زیاد اومد ،
به نزدیكترین گیاهی كه بهش
دسترسي داری آب بده
به نیت اموات…
شادی رو به قلب هر
فردی که میتوني وارد كن
مخصوصا اونایى كه غصه دارن…
به هر كی رد میشه
لبخند بزن و سلام كن …
به اونایی كه نشستن ،
سخن نیكو صدقه است…
نخواب مگر اینكه هركی
بهت بدی كرده رو ببخشى
اگر چه كه غیبت یا تهمت بوده
یا ظلم بهت كرده..
?????????
