شعر یاس حرم
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد
بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد
شش ماه او تمام شد و در منای عشق
قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد
وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد
در پاسخ به شادی شرم آور عدو
در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد
دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد
آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد.
♠️?♠️?♠️?♠️?♠️?♠️?♠️
عبرت های عاشورا
امام خامنه ای: تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟! شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آنجا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیداللَّه را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد!
بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) ۷۵/۰۳/۲۰
امامحسین(ع) از منظر رسول الله(ص)
حضرت رسول(ص) به مناسبتهای مختلف در سخنانی همه مردم را به مقام و جایگاه اهل بیت(ع) خصوصا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) آشنا میکردند و از مردم خواستند که آنها را حفظ کنند.
*در قلب پیامبر(ص)
عمران بن حصین میگوید: روزی پیامبر اکرم(ص) به من فرمودند: «ای عمران! هرچیزی در دل جایگاهی دارد، اما هیچ چیز همانند این دو جوان (امام حسن و امام حسین) در قلب من از منزلت برتر و بیشتری برخوردار نیست.»
عمران میگوید: عرض کردم یا رسول الله(ص) چه چیزی موجب شده که این همه آن دو بزرگوار را دوست میدارید؟ حضرت فرمودند: «ای عمران آنچه بر تو پوشیده بسیار بیشتر از آنی است که به آن اطلاع پیدا کردهای، خداوند متعال به من دستور داده که این دو را دوست داشته باشم.»
*عروة الوثقی الهی
امام محمد باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «هر کس بخواهد به عروة الوثقی ـ که خداوند متعال در قرآن فرموده است که هرگز گسسته نمیشود ـ چنگ بزند باید علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را دوست بدارد؛ زیرا خداوند متعال در عرش عظمت و جلال خود آنها را دوست می دارد.»
*مشعل هدایت و کشتی نجات
نقل شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) به امام حسین(ع) که از در وارد شدند، فرمودند: «خوش آمدی ای زینت آسمانها و زمین!» یکی از حاضران به نام ابی بن کعب [با تعجب] عرض کرد. یا رسول الله(ص)، آیا جز شما کسی دیگر هم زینت آسمانها و زمین محسوب میشود؟ رسول خدا(ص) فرمودند: «ای ابی بن کعب، سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری مبعوث کرد، همانا حسین بن علی(ع) در آسمانها از روی زمین بیشتر شناخته شده است. نام او در عرش الهی این گونه نوشته شده است: اِنّ الحُسینَ مِصباحُ الهُدی و سفینةُ النّجاة؛ همانا حسین مشعل هدایت و کشتی نجات است.»
امانت پیامبر اکرم(ص)
وقتی مردم به منظور بیعت با علی بن ابیطالب(ع) به آن حضرت مراجعه کردند، آن حضرت از جمله کارهایی که انجام دادند این بود که امام حسن و امام حسین(ع) را در بر گرفته و رو به طرف مردم کردند و فرمودند: «ای مردم شاهد باشید و گواهی بدهید که این دو، فرزندان پیامبرند و ودیعههایی هستند که آن حضرت آنها را در بین شما به جای نهادند و از شما خواسته اند که آنها را حفظ کنید. اینک من نیز این دو را به عنوان امانت به شما می سپارم. از آنها به طور کامل مراقبت کنید و بدانید که پیامبر اکرم(ص) در روز قیامت از شما درباره حفظ این دو ودیعهاش پرسش و بازخواست خواهد کرد.»
سرور و سید جوانان بهشت
علمای شیعه و سنی در چندین مورد از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده اند که می گوید: من بارها از پیامبر اکرم(ص) درباره حسین بن علی(ع) شنیدم که میفرمودند: «کسی که دوست دارد به سرور جوانان اهل بهشت نگاه کند و او را بشناسد به حسین بن علی(ع) نگاه کند» و در روایت دیگر از پیامبر خدا(ص) روایت شده که: «حسن و حسین علیه السلام سروران جوانان اهل بهشتند.»
*گلهای باغ نبوت
ابو ایوب انصاری میگوید: روزی به خدمت رسول اکرم(ص) رسیدم. دیدم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در کنار آن حضرت مشغول بازیاند و پیامبر اکرم(ص) با تمام وجود به آن دو بزرگوار محبت میکنند و آنها را در آغوش میگیرند. عرض کردم: یا رسول الله(ص) آیا آن دو بزرگوار را دوست داری؟ حضرت فرمودند: «چگونه آنها را دوست نداشته باشم، در حالی که این دو گُلهای من هستند و من آنها را میبویم و از رایحههای آن دو بهرهمند میشوم» و در روایت دیگر آمده که حضرت فرمودند: «این دو، دو گل من در دنیا هستند. هرکس مرا دوست میدارد این دو را نیز باید دوست بدارد.»
منبع: خبرگزاری مهر
چرا واقعه عاشورا به وجود آمد؟
به گزارش مشرق، از بررسی روایات و تاریخ اسلام، به خواسته های یزید از امام حسین- علیه السّلام- و سبب ایجاد جریان کربلا پی می بریم که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
*♠️الف. بیعت با حکومت باطل
یزید برای عتبه (۱)پیام فرستاد که از امام حسین- علیه السّلام- برای او بیعت بگیرد، امام در جواب فرمود:
«یا عَتَبَهُ! قَدْ عَلِمْتَ أَنّا أَهْلُ بَیْتِ الْکَرامَهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، وَ أَعْلامُ الحَقِّ، الَّذینَ أَوْدَعَهُ اللَّهُ- عزّوجلّ- قُلُوبَنا، وَ أَنْطَقَ بِها أَلْسِنَتَنا فَنَطَقَتْ بِاذْنِ اللَّهِ- عزّوجلّ- وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ: إِنَّ الْخِلافَهَ مُحَرَّمَهٌ عَلی وُلْدِ أَبی سُفْیانَ. وَ کَیْفَ أُبایِعُ أَهْلَ بَیْتٍ قَدْ قالَ فیهِمْ رَسُولُ اللَّهِ هَذا؟!»(۲)
ای عتبه! به تحقیق می دانی که ما اهل بیتِ کرامت، و معدن رسالت، و نشانه های حقّ هستیم که خداوند- عزّوجلّ- آن [حقّ] را در دل های ما به ودیعه گذاشت و زبان ما را به آن گویا نمود، لذا به اذن خداوند- عزّوجلّ- سخن گفت. به راستی از جدّم رسول خدا شنیدم که می فرمود: خلافت و حکومت، بر پسران ابوسفیان حرام است. حال، چگونه من با خاندانی که رسول خدا درباره ی آنان چنین فرموده، بیعت کنم؟!
*♠️ب. به ذلّت کشاندن سیّدالشّهدا علیه السلام
در کلامی که حضرت در روز عاشورا با لشکریان کوفه داشتند، چنین آمده است:
«أَلا إِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیَّ، قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ الْقِلَّهِ [السِّلَّهِ] وَ الذِّلَّهِ. وَ هَیْهاتَ ما آخُذُ الدَّنِیَّهَ، أَبَی اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ جُدُودٌ طابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّهٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّهٌ لا تُؤْثَرُ مَصارِعُ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الْکِرامَ. أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ. أَلا إِنّی زاحِفٌ بِهَذِهِ الأُسْرَهِ عَلی قِلَّهِ الْعَتادِ وَ خِذْلَهِ الْأَصْحابِ.»(۳)
آگاه باشید که زنازاده ی فرزند زنازاده، مرا بین دو امر مخیّر نموده: بین جنگیدن با کمی افراد [و یا شمشیر کشیدن و جنگ] و بین ذلّت و خواری [بیعت با او]
هیهات، من هرگز خواری و فرومایگی را انتخاب نخواهم کرد. خدا و رسولش و اجداد پاک و دامن های مطهّر و زعیمان با حمیّت ونفوس با غیرت از آن امتناع دارند. هرگز قتلگاه مردمانِ پست، بر قتلگاه گرامیان و بزرگان ترجیح داده نمی شود. آگاه باشید که من، عذری برای شما نگذاشتم و شما را انذار کردم. آگاه باشید که من با این اهل بیتم، با کمیِ اسلحه و آلات جنگی و کمی افراد و یاران، روانه ام.
*♠️ج. حسادت به اهل بیت علیهم السلام
در قسمتی از خطبه ی فاطمه ی صغری- علیهاالسّلام- چنین آمده است:
(۴)«حَسَدْتُمُونا- وَیْلًا لَکُمْ- عَلی ما فَضَّلَنَا اللَّهُ عَلَیْکُمْ»
وای بر شما که به خاطر فضایل و برتری هایی که خداوند به ما [نسبت به شما] داده بود، حسد ورزیدید.
بیان: از کلمات حضرت سیّدالشّهدا- علیه السّلام- و کلام فاطمه ی صغری- علیهاالسّلام-، به خوبی روشن می شود که:
اوّلًا: یزید می دانست حکومت و خلافت، حقِّ مسلّمِ اهل بیت رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم- است، ولی حبّ جاه و مقام، حسادت و پلیدی طینت و … مانع پذیرش آن بود؛ لذا می خواست به هر قیمت که شده، اگر چه با قتل و اسارت اهل بیت- علیهم السّلام-، به خواسته ی شوم خود برسد.
ثانیاً: حضرت با برشمردن ملاک های حاکم اسلامی، به طور قاطع در برابر این آرزوی یزید تا سرحدّ شهادت و اسارت ایستاد.
ثالثاً: دلایل عمده ای که آن حضرت- علیه السّلام- در نپذیرفتن بیعت با یزید، و این که حکومت از آنِ ایشان است ذکر می کنند، عبارت است از:
۱-ما اهل بیت کرامتیم.
۲-ما معدن رسالتیم.
۳-ما نشانه های شایسته ی الهی هستیم.
۴-خداوند حقّ را در قلوب ما قرار داده است.
۵-خداوند حقّ را به زبان ما جاری نموده است، و ما نیز به اذن الهی آن را بیان می کنیم.
۶-رسول خدا- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم- خلافت را بر فرزندان ابوسفیان ناشایست و حرام نموده است.
۷-شایستگی نداشتن یزید برای خلافت، از نظر سلامت نطفه.
۸-حضرتش جنگ را با وجود کمی یاران اختیار نمود و ذلّت و پستیِ بیعت با یزید را نپذیرفت و کشته شدن با عزّت را بر زنده بودن با ذلّت ترجیح داد.
۹-بیزاری خداوند و رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم- و همه پیامبران و نیاکان مطهّر و دامن های پاکیزه (رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم-) و علی- علیه السّلام- و فاطمه- علیهاالسّلام- و اولیا و برجستگان الهی از چنین بیعت و ذلّتی.
۱۰-مقابله با دشمن، با وجود کمی اسلحه و آلات جنگی و کمی اصحاب.
۱۱-خداوند این خانواده را بر آل ابی سفیان و دیگران فضیلت داد. (بنابر کلام فاطمه ی صغری- علیهاالسّلام-)(۵)
منابع:
__________//___________//_______//
۱-این نقل بنابر منقول از امالی صدوق است، ولی در همین کتاب( بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۴ و ۳۲۵) به نقل مفید و ابن شهرآشوب،« ولید بن عتبه» است که مورد نظر اکثر محدّثین می باشد. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹
۲-بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۲
۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹
۴-بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۱
۵-فروغ شهادت(اسرار مقتل سیدالشهدا علیه السلام)، علی سعادت پرور صص۷۸-۷۵
منبع: مهر
داغ واقعه عاشورا بر قلب امام سجاد(ع)
حسینیه مشرق - یکی از افرادی که بر مصائب حضرت سیّدالشهدا(ع) بسیار گریست، حضرت امام زین العابدین(ع) است. ایشان یکی از بکّائین در طول تاریخ به شمار می رود.[1]
ایشان به قدری اشک می ریخت که جمعی از اصحاب آمدند و به حضرت عرض کردند: «اگر این گونه به گریه ادامه دهید، جان خود را از دست می دهید. حضرت در پاسخ فرمود: حضرت یعقوب(ع) از فراق یک فرزندش چنان می گریست که چشمانش سفید شد؛ امّا من در روز عاشورا مشاهده کردم پدرم و هفده نفر از خاندانم را مظلومانه می کشند. پس چگونه حزن و اندوه این فاجعه از قلبم بیرون رود؟»[2]
داغ حضرت سیّدالشهدا(ع) بر فرزند بزرگوارشان امام سجّاد(ع) آن چنان سنگین بود که تا آخر عمر نتوانست از این داغ رها شود. هرگاه به ایشان آب می دادند، آن چنان گریه می کردند که اشک های مبارکشان در آب می ریخت و مجبور می شدند آب را عوض کنند. زمانی که برای ایشان غذا می آوردند، ظرف را بلند می کرد و با صدای بلند می گریستند. وقتی در کوچه های مدینه جوانی را مشاهده می کردند، سرشان را به دیوار می گذاشتند و بسیار گریه می کردند.
هنگامی که فرزند شیرخواره ای را در آغوش مادر می دیدند، در همان مکان می ایستادند و اشک می ریختند. هرگاه از کنار مغازه قصابی عبور می کردند و گوسفند مرده ای می دیدند، به قصاب می فرمودند: «آیا قبل از ذبح، به این گوسفند آب دادید؟» سپس اشک و گریه امان شان را می گرفت و به یاد تشنگی پدر بزرگوارشان بسیار می گریستند.[3]
حال که گوشه ای از ارزش های اشک بر امام حسین(ع) آشکار شد، می توان به این نتیجه رسید که مخالفت با این نوع گریه از گناهان کبیره است؛ زیرا این مخالفت جنگ با خدا، رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) و امام سجاد(ع) است.
پس از شهادت امام حسین(ع) تا عصر حاضر، حاکمان و سردمداران زیادی آمدند که قصد داشتند این گریه ها و اشک ها را از شیعیان بگیرند و این شعلة عظیم را خاموش کنند، امّا قدرت الهی هرگز اجازة چنین کاری را به آنان نمی داد:
تا خداوندی خدا برجاست
بیرق شاه کربلا برپاست
(صغیر اصفهانی)
پی نوشت:
_________________
[1]. بحارالأنوار:43/35؛ «رأس البکائین ثمانیة:آدم، و نوح، و یعقوب، و یوسف، و شعیب، و داود، و فاطمه و زین العابدین:.»
[2]. مثیر الأحزان: 115؛ «قَالَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِیُ سُئِلَ عَنْ کَثْرَةِ بُکَائِهِ فَقَالَ إِنَّ یَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ أَوْلَادِهِ فَبَکَی عَلَیْهِ حَتَّی ابْیَضَّتْ عَیْناهُ وَ ابْنُهُ حَیٌّ فِی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی أَبِی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی قُتِلُوا فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَتَرَوْنَ حُزْنَهُمْ یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِی .»
[3]. مثیرالأحزان: 115: «فَقَدْ رُوِّیتُ عَنْ وَالِدِی رَحْمَةُ الله عَلَیْهِ أَنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ(ع) کَانَ مَعَ حِلْمِهِ الَّذِی لَا تُوصَفُ بِهِ الرَّوَاسِی وَ صَبْرِهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُهُ الْخِلُّ الْمُوَاسِی شَدِیدُ الْجَزَعِ وَ الشَّکْوَی لِهَذِهِ الْمُصِیبَةِ وَ الْبَلْوَی بَکَی أَرْبَعِینَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ یَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِیَامِهِ وَ لَیْلَهُ بِقِیَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَکَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ وَا کَرْبَاهْ وَ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ الله جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ الله عَطْشَاناً حَتَّی یَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِیَابُه .»
*برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان
