#دلنوشته-انگار-همه#روضه-ی تو را می خوانند#حسین
باز دلم رفته کنج شش گوشه زانو بغل گرفته و روضه ی عطش را زار می زند …
انگار همه روضه ی تو را می خوانند حسین ..
حوالی ظهر بود.
می خواستم لب باز کنم و بگویم که چقدر تشنه ام، آنقدر که زبان در کامم…اما به جای کلمات اشک بود که از گوشه ی چشمم سرازیر شد …
کسی برایمان از سپید شدن ناگهانی موهایش گفت که چطور چند لحظه اضطراب برای همیشه رنگ سپید را مهمان گوشه ای از گیسوانش کرده …
و آب که تند و زلال گوشه ای جاری بود و لب های عطش ناکی که بوی خنکای آب تشنه ترش می کرد …
انگار همه روضه ی تو را می خوانند حسین …
#زیارت-نامه-حضرت-عباس
سَلامُ اللّهِ وَسَلامُ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلینَ وَعِبادِهِ الصّالِحینَ وَجَمیعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدّیقینَ وَالزّاکِیاتِ الطَّیِّباتِ فیما تَغْتَدی وَتَرُوحُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ * اَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلیمِ وَالتَّصْدیقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصیحَهِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَلِ وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ وَالدَّلیلِ الْعالِمِ وَالْوَصِیِّ الْمُبَلِّغِ وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ * فَجَزاکَ اللّهُ عَنْ رَسُولِهِ وَعَنْ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَعَنْ فاطِمَهَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَفْضَلَ الْجَزاءِ بِما صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ واَعَنْتَ * فَنِعْمَ عُقْبَى الدّار * لَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ * وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّکَ وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِکَ * وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ حالَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ ماءِ الْفُراتِ * اَشْهَدُ اَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَاَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ ما وَعَدَکُمْ * جِئْتُکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وافِداً اِلَیْکُمْ وَقَلْبی مُسَلِّمٌ لَکُمْ وَاَنَا لَکُمْ تابِـعٌ وَنُصْرَتی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتى یَحْکُمَ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ * فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ *لا مَعَ عَدُوِّکُمْ * اِنّی بِکُمْ وَبِاِیابِکُمْ مِنَ الْمُؤمِنینَ * وَبِمَنْ خالَفَکُمْ وَقَتَلَکُمْ مِنَ الْکافِرینَ * قَتَل اللّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکُم بِالاَْیْدی
??┅═༅✿???✿༅═┅─??
@montazrane_313
#کاروان-می رود
?کاروانی میرود عشق را پیدا کند….
?کاروانی میرودتا زندگی معنا کند…
?کاروانی میرودتامرگ را رسوا کند…
هاتفی میگوید:
این کاروان به سوی مرگمیرود؟!
حسین علیه السلام روی اسب لحظه ای چشمانش فرو بسته میشود
ناگهان با این ندا از جا پرید
حضرت علی اکبر حواسش به پدر بود دلیل این حادثه را از پدر جویا میشود
اباعبدلله حسین علیه السلام آن نفس مطمئنه
بی پرده ماجرا را تعریف میکند
حضرت علی اکبر میگوید:
پدر جانم مگر این غافله حق نیست؟!
امام حسین علیه السلام میفرمایند:
پسرم مابرحقیم
حضرت علی اکبر میفرمایند پس باکی از مرگ نیست !!
کاروان شتابان میرود
میرود تا ارام جان من رود
وای از سوز محرم امسال
ترسم از هرتبی بدتر شودمیترسم که نفس هایم از بی هوایی محرم حبس ابد شود
وای بردلم… وای اگر این دیوانه پرنگشاید بالای عَلَم ها…
یا رب برسان آن منتظر، شتابان…
تا که امسال به جای عذاداری خونخواهی کنیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ?
…
@montazrane_313
#امام سجاد
#تاسوعا؛مظهر ادب و وفا عباس
عشق را ملامتی نیست اگر که زخمها بیشمارند و هیچ مرثیهای سزاوار خون این بزرگان نیست.
این جراحتهای باشکوه، ارجی به بلندا و قداست جاودانگی دارند.
تاسوعا، نهمین روز از ماه محرم، یکی از روزهای مهم در تقویم شیعیان جهان و منتسب به نام “عباس بن علی” (ع) است. تاسوعا در زبان عربی به معنای “نهمین است” و شهرت این روز به دلیل وقایعی است که در نهمینروز از ماه محرم سال 61 هجری قمری در سرزمین کربلا روی داد.
روز تاسوعا روز ورود “شمر بن ذیالجوشن” به صحرای کربلا، روز فرستادن اماننامه برای فرزندان امابنین (س) و آخرین تدارکات و تحرکات جنگی لشکریان ابن سعد برای یورش به اردوگاه حضرت امام حسین (ع) و یارانشان بود.
در همین روز بود که حضرت عباس (ع) و برادرانش در پاسخ به شمر و پیشنهاد اماننامه او گفتند: «خدا تو و اماننامه تو را لعنت کند. ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر (ص) امان نداشته باشد؟!» [1]
تاسوعا آخرین روزی بود که مردان قافله سید و سالار شهیدان، شبانگاه آن را درک کردند و روز بعد، دیدار عاشقانه حق را به خون خویش لبیک گفتند.
این سرهای جدا از تن و دستهای از کتف جدا، به پیکر خویش بازمیگردند؛ زیرا که تاسوعا و عاشورای حسینی، موسم آفرینش دوباره انسان بود؛ و در سالروز تاسوعا، هرکس بیعت خود را با سفینهالنجات، حسین بن علی (ع) و آرمانهای حقطلبانهاش تازه کند، این روز، روز تولد دوباره ایمان اوست.
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگیاش آب کند دریا را
تشنه می خواست ببیند لب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
سید حمیدرضا برقعی