#دل-نوشته-کاش-می-دویدم-اما...
” إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ “
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم
چه بسیار غصه ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود
با خیال راحت آسانسور سوار شوید
ثبت نام کنید
دریافتم کسی هست که
اگر بخواهد “می شود” و اگر نخواهد “نمی شود”
“به همین سادگی”
کاش می دویدم
اما غصه نمی خوردم
فقط او را می خواندم و بس …
#دل-نوشته-زیبای--بسیج
بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گره شده.
بسیج حنجره ای است سوزان برای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب های سرد و تاریک و وحشت زا.
بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها.
بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دلهایشان برای پرواز در اوج میتپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.
بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.
بسیجیان، سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برای تفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد، غیرتمندانی که کوه از هیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایهدارانی که حق در سیمایشان متجلّی است.
چه خالصانه جان در کف مینهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.
مگر جز این است که همه رنگها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی بسیجی خود را میبازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک میشوند؟!
مگر جز این است که: «سر مردان حقگو پیش غیر و آشنا بالاست».
بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وامدار تواند.
تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!
تو پایه های استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیه گاه شانه های خسته مظلومانی! تو همان «بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و «نبرد آزمای ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همه تلاشهایت را در راه عمران، آبادی، امنیت و آزادی کشور اسلامیمان به قدمت هزاران بهار، ارج می نهیم، که این همه شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاس نداریم، ای بسیجی سلحشور!
تو سینهای وسیع تر از اقیانوس داری. شانه های سترگت تابِ تحمّل تمامِ مظلومیت های تاریخ و محرومیت هایِ مظلومانه را دارد. در صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانه های ایمان می شکفد و در تاریخِ توفان خیز سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه می آفریند. تو فاتحِ دروازههای حقیقت و فاطر کاخهای خیالی هستی.
و هرگز فراموش نمیکنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.
و هرگز فراموش نمیکنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.
ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنههای ستُرگ، ای بسیجی!
#سوره-اعراف
✨قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ ۚ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ{۷۵}
سران مستكبر قوم صالح به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند: آيا علم داريد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ مؤمنان در پاسخ به ايجاد شک و ترديد آنان گفتند: قطعاً ما به آنچه بر او فرستاده شده است ايمان داريم.(۷۵)
✨قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ{۷۶}
كسانى كه استكبار ورزيدند گفتند: همانا ما به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد كافريم.(۷۶)
◽️نکتـــهها
? معمولاً اشراف و افراد صاحب نفوذ مخالف راه انبيايند و به شبهه افكنى در ميان مؤمنان دست مىزنند.
«قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا»
?نه فقر و استضعاف ارزش است و نه تمكّن و كاخ نشينى آنچه مهم است انتخاب راه خداوند از طريق آگاهى، علم، ايمان، تقوا، جهاد و هجرت است.
در آیه قبل قصرسازى را نعمت الهى به شمار آورد به شرط آنكه به فساد منتهى نشود. اينجا هم از مستضعفان مؤمن ستايش شده است نه از همه آنان «آمَنَ مِنْهُمْ»
?بيشترين پيروان پيامبران از ميان مستضعفان بودهاند.
«لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ»
?عامل ايمان مستضعفان به انبیاء فقط فقر مادى نيست، زيرا برخى از مستضعفان نيز ايمان نمىآوردند.
«آمَنَ مِنْهُمْ»
?ايجاد شک و ترديد از شيوههاى تضعيف ايمان است. «أَ تَعْلَمُونَ …؟»
?تضعيف رهبر يكى از روشها و هدفهاى اصلى دشمن است.
«أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ»
?گرچه محيط و جامعه در فرد اثر دارد ولى اجبار نمىآورد مستضعفان محروم با صراحت در مقابل مستكبران ايستادند و گفتند: به صالح ايمان داريم.
«إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»
?شبهات مخالفان را بايد قاطعانه پاسخ گفت: «إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»
?به تمام فرمانهاى پيامبر بايد ايمان داشت. «بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»
?مستكبران علاوه بر كفر و لجاجت خود نسبت به ايمان مستضعفان حساسیت دارند.
«إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ»
و نگفتند: «إِنَّا بِهِ كافِرُونَ»
#نکات_قرآنی
????????
?@farhangi_whc?
????????
#دل-نوشته-زیبا"آقا جان"
? دلــــــــــ❣ــــــنوشته …
? آقاجان…!
? میدانم که دیر کردیم…
? میدانم که هنوزم که هنوز است،
? در انتظار آمدنمان صبر میکنی…!
? میدانم که با این همه انتظار و انتظار کردنمان، هنوز هم الفبای انتظار را نیاموختهایم…!
? امّا شما…
? امّا شما هنوز هم چشم امیدتان به ما مردم زمانه است…!
✳️ مولا جان؛
❣️ بارها آمدی و نبودم
❣️ در تقلای این زندگی
❣️ نیازمند تو و بی تو بودم
❣️ بارها آمدی و نیامدم
❣️ بر دلم بارها نشستی و بی تو بودن را گریستم
? می دانم آمده ای ….
?بسیار نزدیک ….
? پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد…..
? پشت درِ دلی که هنوز برای میزبای تو پاک نشده …
? می دانم آمـده ای … دعا کن من هم بیایم …
?به پیــــشواز تـــــو
?أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج?
موضوعات مرتبط: انتظار ، دلنوشته های انتظار
#دل-نوشته-زیبا-مهدوی
آقای من، بر منابر و معابرمان فریادت می زنیم تا بازگردی!
اما غافلیم از این که، آن که باید باز گردد شما نیستید! آن ما هستیم که باید به خودمان بازگردیم…!
مولا جان، از شما می خواهیم تا صدایمان را بشنوی و نظری با گوشه ی چشمت بر ما افکنی!
امّا از یاد برده ایم که شاهد و ناظر اعمالمانی و هفته ای دو بار پرونده ی کارهایمان را برابر چشمات داری….
ضجّه می زنیم و عاجزانه می خواهیم، بلکه نشانی خیمه ات را بگویی و ما سراسیمه خود را فدای قدومت کنیم!
امّا نمی دانم، چرا نمی توانیم امیال و خواسته هایمان را فدای آمدنت کنیم….! مگر محبوب ما نیستی؟ مگر دائم آمدنت را نمی خواهیم؟ پس چرا آن چه تو می خواهی بر ما گران و سنگین و ناشدنی است؟؟……..
همه مان به دنبال آنانی می گردیم که تشرّف حضورت را داشته اند، امّا فراموش کردهایم که هر دم، ممکن است از کنارمان بگذری……
یا صاحب الزمان… همه مان آرزو می کنیم، کاش شما را می دیدیم و سلامی می گفتیم. ولی فراموش کردهایم که هر کجا سلامت بگوییم، پاسخ مان می دهی…
حتّی یادمان می رود، در کوی و برزن ها، بر هم سلام کنیم! شاید آن که از کنارش به آرامی گذشتیم…………..