#خاطره
20 شهریور 1399
?حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا… شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج)… ?می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه… گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد…. ?بعد از حسیــن، کاکا علے شـد… بیشتر »
نظر دهید »
# شهید-مصطفی-صدر زاده
19 شهریور 1399
#چند_لحظه_عاشقے ? #خاڪریز_خاطرہ_ها ?❤ بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی… بیشتر »
"شوق - شهادت"
05 شهریور 1399
#چند_لحظه_عاشقے ? #خاڪریز_خاطرہ_ها ?❤ ” شـــوق شهادتـــــــــ “ ❉ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم ، عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نخورد.. گفتم شاید مشکل مالے دارم خدا نخواسته شهید بشم.. آمدم ایران و… بیشتر »
خاکریز - خاطره ها
03 شهریور 1399
#چند_لحظه_عاشقے ? #خاڪریز_خاطرہ_ها ?❤ ظاهرا توی محله شان مسئول پایگاه بود…. پدر میگفت: یک شب دیر آمد خانه… به شدت ازدستش عصبانی ? بودم. پشت در قدم میزدم تا بیاید. تا در را باز کرد. سرش فریاد زدم کجا بودی تا این موقع شب؟ در اوج غرور جوانی… بیشتر »
همیشه آماده شهادت
27 مرداد 1399
#چند_لحظه_عاشقے # ?????? ☔️✨|•°همیشھآمادهشھادت… یڪتصادفسختوخطرناڪداشتیم. طورےڪھازبینِسہنفرماناوبھشدت آسیبدیده بودواحوال منازهمہشانبہتر بود.? ترڪسہنفرهبودیم و سرعتشبسیار زیادبود.… بیشتر »