#پیام-تبریک-روز-پرستار
تبریک روز پرستار
“As a nurse, we have the opportunity to heal the heart, mind, soul and body of our patients, their families and ourselves. They may not remember your name but they will never forget the way you made them feel.
به عنوان یک پرستار، ما فرصت داریم که قلب، ذهن، روح و بدن بیماران ، خانواده هایشان و خودمان را درمان کنیم. آنها ممکن است نام شما را به یاد نیاورند اما هرگز احساسی که شما ایجاد کرده اید را فراموش نخواهند کرد .
تبریک روز پرستار ۹۹/۹/۳۰
#داستان و راستان"
?سالى در مدينه خشكسالى پيدا شد.*
?امام صادق عليه السلام از ناظر خرج منزل خود پرسيد:*
*امسال ما در خانه چه داريم؟*
*او گفت: جاى نگرانى نيست، به قدر آنكه تا آخر سال ما را كفايت كند من گندم تهيه و ذخيره كرده ام.*
?امام فرمود: فعلًا وضع مردم چطور است؟*
*گفت: سخت است؛*
*مردم معمولًا نان* *روزانه خود را روز به روز از دكان نانوايى تهيه مى كنند*
*و به واسطه كميابى گندم،*
*نان معمولى مردم نيمى گندم و نيمى جو است.*
?امام فرمود: برو هرچه گندم در خانه ما هست به مردم بفروش.*
*او گفت:*
*اين كار صلاح نيست، زيرا ديگر براى ما ميسر نخواهد شد گندم بخريم.*
? امام فرمود:*
*مانعى ندارد؛ همه اينها را بفروش،*
*بعد ما هم مانند ديگران روزانه از نانواييها از همان نانى كه نيمى گندم و نيمى جو است مىخريم و مصرف مى كنيم.*
*هرچند براى من مقدور است كه تمام سال، خودم و كسانم گندم خالص مصرف كنيم*
*ولى من دوست دارم با ساير مسلمانان شريك و همدرد باشم.*
♦️اين است معناى روح اجتماعى*
*و اين است معناى اينكه جامعه زنده باشد.*
♦️زنده بودن اجتماع به اين است كه در افراد آن اجتماع ،*
*روح اجتماعى*
*و حس اجتماعى*
*و عاطفه اجتماعى وجود داشته باشد؛*
♦️يعنى همان طورى باشد كه امام صادق عليه السلام فرمود:*
*خودت را همواره بجاى ديگران بگذارى*
*و براى آنها همان را بپسندى كه براى خود مى پسندى*
*و همان را كراهت داشته باشى كه براى خويشتن كراهت دارى*
?مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حكمتها و اندرزها(1 و 2) ؛ ج22 ؛ ص185- با تلخیص و ویرایش جزئی -*
#برداشت های انحرافی از انتظار"
?بعضیها، انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، حسینیه، و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خدا بخواهند… دیگر غیر از این کاری ازشان نمی آمد و فکر این مهم، که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند: این است که، ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء الله درست میکنند، دیگر ما تکلیفی نداریم.
یک دستهای میگفتند: که باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند. میگفتند: باید دامن زد به گناهها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند.که این دسته اشخاص ساده لوح هم بودند.
یک دسته دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند (1)
?حضرت صاحب که تشریف میآورند، برای چه میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را برای اینکه حکومت را تقویت کنند. برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را، برای اینکه حضرت بیایند؟!
قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ ونشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟
آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است (2)
#امام_خمینی
(1): صحیفه نور امام خمینی، جلد۲، صفحه۱۹۶-۱۹۷
(2):کتاب ولایت فقیه امام خمینی، صفحه ۳۰
#برای خدا ناز کن...
#اندکی_تأمل
? #برا_خــــــدا_ناز_ڪن..
#شهدا گناه نمیکردن، ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشون و میخرید!
◽️حاج احمد کریمی تیر خورد، رسیدن بالا سرش..
گفت: من دلم نمیخواد شهید بشم!
گفتن: یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟!
برا خدا داری ناز میکنی؟؟؟
گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری شهید بشم، من میخوام مثل اربابم #امام_حسین ارباً اربا بشم… .
◽️حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد،
علی آزاد پناه هم حرکت کرد، سه تایی با هم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده.
◽️همهی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی!
#حاج_حسین_یکتا
#روایتگر_جبهه_ها
کانال بــاولایـــت تا شــهـــادت
╰─┅─ ? ? ? ─┅─╯
#کار من بود دستم خورد ببخشید..."
” کار من بود، دستم خورد، ببخشید…”
- کودکتان این را زمانی به زبان آورد که گلدان شیشهای که دوستش داشتید را، سهواً شکسته بود…
و شما در حالی فریاد کشیدید؛ که نه چشمتان معصومیتش را دید و نه گوشتان صدق در گفتارش را شنید!…
و شما با این کار، اولین خشت از دیوار اعتمادی، که بنا بود دیگران در آینده به آن تکیه کنند را کج گذاشتید،
خوب میدانید، هیچکس به دیوار کج تکیه نمیکند!
▪️خشت اول همان باوریست که به اشتباه در او شکل گرفت؛
حالا فرزندتان در همین زمان کوتاه، از عکسالعمل شما میآموزد که با بیان حقیقت، سرزنش، تنبیه و تحقیر میشود،
او با این تجربه، دیگر نه تنها حقیقت را بیان نمیکند بلکه در ذهنش جستجو میکند که اشتباهش را به گردن چه کسی بیندازد، طبیعیتر است!
▪️پدر و مادر عزیز؛
شاید این آخرین جملهٔ صادقانهای باشد که از زبان كودکتان شنیدید!
حالا کدام یک دوستداشتنیتر هستند؟!..
گلدانی که شکست!
یا روحِ معصومی که حالا پایش به بیراههٔ دروغ باز شده؟!
#استاد_شجاعی
??@ayahgraphy