#حدیث-روز
#امام_حسین_علیه_السلام
هر كه #خدا را چنان كه حق #عبادت اوست #عبادت كند، #خداوند برتر از #آرزوها و بيشتر از حدّ #كفايتش به او #عطا فرمايد .
? ميزان الحكمه جلد۷ صفحه ۲۹
#تلنگر
✍روزی مردی زیر سایهی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت: خدایا! همهی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد. مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت: خدایا! خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !!?
#حدیث-روز
✍ پیامبر اکرم (ص)
«هر كه غذاى حلال بخورد ، فرشتهاى بالاى سرش مىايستد و تا آن گاه كه از خوردن فراغت يابد ، براى او طلب آمرزش مىكند .»
? مكارم الأخلاق ج ١ ص ٣٢٠
#جنگ-روایت ها
#تحلیل_راهبردے
#جنگ_روایت_ها
?شكست سنگين ضدانقلاب در موجسازی عليه نظام در پروژه تطهير يك قاتل
?پس از اعلام خبر اجرای حكم قصاص افكاری، ماشين رسانه ای ضدانقلاب بار ديگر سعي كرد با كليدواژه «نويد افكاری» عليه نظام موجآفرينی كند. اما عليرغم خبرسازی بی .بی .سی در مورد جهانی شدن اين كليدواژه، نتوانستند به ترندهای جهانی نزديك شوند
? به ميدان آمدن برخی شخصيت های سياسی آمريكايی و تلاش گسترده رسانه های معاند فارسی زبان در فراگير نشاندادن اعتراضات، حتی نتوانست بدنه اصطلاحا خاكستری و روزمره نويس توئيتر و اينستاگرام را به اين كمپين پيوند زند چه رسد به ايجاد يك موج اجتماعی!
? پخش اعتراف قاتل به سلاخي مقتول و سخنان دردمندانه خانواده مقتول نقش مهمي در شكست پروژه ضدانقلاب داشت…
#خاطره ای از شهید جبار عراقی
چند مدت پیش سر مزار جبار یک جوانی دیدم سر مزارش به شدت گریه می کند.
گفتم تو جبار را می شناختی؟ جوان که خوش سیما و با محاسن بود، گفت: خانم عراقی ما هر پنجشنبه سر مزار شهید می آییم و آب و گل می کاریم و خاک مزارش را می بوسیم. گفتم چرا؟
جوان گفت:من یک لات خیابان بودم و یک روز با موتور دم در حوزه بسیج رفتم و داد و بیداد کردم و الکی با عربده و صدای بلند گفتم: هی بچه بسیجی ها من می خواهم رئیستان را ببینیم و شروع به ناسزا گفتن به بسیجی ها کردم.
بعد گفتند: حاجی دارد می آید و نگاه کردم دیدم شهید عراقی خنده کنان آمد و گفت: جوان چی شده است؟
من هم گفتم می خواهم بسیجی شوم {با حالت تمسخر!!} شهید عراقی دست من را گرفت و برد تو حوزه بسیج و گفت: تو از الان معاون من و رئیس دسته عملیاتی هستی! باورم نمی شد گفتم این همه نیروی خوب و بسیجی است چرا من رو گذاشتی معاون خودت؟
شهید عراقی رو کرد به من گفت: بهتر از تو نداریم! از فردا من شدم معاون شهید عراقی! فردا که رفتم بهش گفتم من نمی توانم چون من اصلاً نماز خواندن بلد نیستم! شهید عراقی گفت: تو وقت نماز بیا اتاق من و من به بقیه
می گویم تو پیش من نمازت را خواندی و این طور آرام آرام من بسیجی شدم و نماز و و همه چیز را یاد گرفتم و الان یک زندگی خو ب و شرافتمندانه دارم.
#سردار جبار عراقی
#به روایت همسر