مباهله در آیینه غدیر
#مباهله در آیینه غدیر
علت نسبت دادن آیه مباهله به علی(ع) تاکنون همگان درباره اینکه امیر مؤمنان علی(ع) بیشترین اطاعت و تبعیت را از رسول اکرم(ص) داشتند شهادت میدهند پس این آیه که میفرماید «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی؛ پس هر که از من پیروى کند بى گمان او از من است»، منافاتی با مفاد آیه مباهله ندارد. خبرگزاری تسنیم ـ سعید شیری: در روز عید غدیر که در آن پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه به امر خداوند متعال امیرالمؤمنین(ع) را به صورت علنی به امامت منصوب کردند، در بخشی از خطبه فرمودند: «أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی؛ تو برادر و جانشین و وارث منى، گوشتت از گوشت من، و خونت از خون من، و آشتى با تو، آشتى با من، و جنگ با تو، جنگ با من است، و ایمان با گوشت و خونت آمیخته شده، چنان که با گوشت و خون من در آمیخته است». رسول اکرم(ص)در این فراز امیرالمؤمنین(ع) را با تعبیر «لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی؛ گوشتت از گوشت من، و خونت از خون من است» یاد میکند که نشان از یگانگی معنوی امیرالمؤمنین(ع) و رسول اکرم(ص) دارد. راز این قرابت را خداوند متعال در بخشی از آیه 36 سوره ابراهیم(ع) از زبان ابراهیم(ع) اینگونه بیان میفرماید: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی؛ پس هر که از من پیروى کند بى گمان او از من است». بنابراین به میزانی که اشخاص از پیامبران، امامان و هادیان الهی تبعیت داشته باشند، طبق این بخش از آیه قرآن به مقام مِنیّت و اهلیت میرسند و جزوی از پیکره آنها میشوند؛ لذا نزدیک به این تعابیر را رسول اکرم(ص) نسبت به حضرت زهرا(س) اینگونه بیان میفرمایند: «فاطمة بضعة منی؛ فاطمه پاره تن من است». بر همین اساس شاهدیم خداوند متعال در جای جای قرآن و با تعابیر مختلف اصرار بر نسبت دادن اهل عترت(ع) به وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) دارد که از آن جمله آیات تطهیر و «مودة ذیالقربی» و مباهله است که اکثریت اهل سنت و شیعه نسبت به تطبیق تفسیر و تأویل این آیات به عترت(ع) اتفاق نظر دارند. در ماجرای مشهور مباهله که در 24 ذیالحجه روی داد، بعد از اینکه پیامبر اکرم(ص) با مسیحیان نجران بر سر پذیرش اسلام محاجه کردند و امر حضرت مورد موافقت آنان واقع نشد، تصمیم گرفته شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند. بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد که نجرانیان با دیدن این صحنه و از ترس شکست از مباهله منصرف شدند. آیه 61 سوره آلعمران ناظر بر وقوع این ماجراست: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ؛ بنابراین، پس از فرارسیدن علم به تو، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)]، با تو به چالش برخیزد، به او بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم». مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کردهاند که آیه مباهله (آیه 61 آل عمران) در حق اهل بیت پیامبر (ص) نازل شده است و پیامبر(ص) کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد، فرزندانش (حسن و حسین) و دخترش (فاطمه) و علی (ع) بودند. بر این اساس منظور از أَبْنَاءَنَا در آیه حسن و حسین هستند، همان طور که منظور از نسائنا فاطمه، و منظور از أَنفُسَنَا علی (ع) است.( تفسیر نمونه، ج2، ص 44؛ المیزان، ج3 - 4 ، ص 223).
بنابراین تاکنون همگان درباره اینکه امیر مؤمنان علی(ع) بیشترین اطاعت و تبعیت را از رسول اکرم(ص) داشتند شهادت میدهند پس این آیه که میفرماید «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی؛ پس هر که از من پیروى کند بى گمان او از من است»، منافاتی با نسبت دادن خون و گوشت و جان علی(ع) و سایر اهلبیت عصمت و طهارت(ع) به پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند و نبی مکرم اسلام(ص) ندارد.
لذا این حقیقت را حضرت به اذنالله و به نحوری دیگر هم در روز عید غدیر با تعبیر «لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی» مطرح کردند و هم خداوند متعال در آیه مباهله با تعبیر أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ مطرح کرد، چرا که از ابتدا و تا آینده هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین(ع) نسبت به رسول اکرم(ص) قرابت معنوی نداشت و نخواهد داشت.
اخبار فرهنگی اخبار دین ، قرآن و اندیشه
ارتباط آیه مباهله با حدیث غدیر
ارتباط آیه مباهله با حدیث غدیر
در آیات امامت و ولایت- پیامبر اسلام(ص)- فضایل حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قرآن- آیات- حضرت امیرالمؤمنین(ع)- دلالت حدیث غدیر- حضرت امیرالمؤمنین(ع)- فضایل حضرت امیرالمؤمنین(ع) در روایات- آیات و روایات- سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)- غدیر خم- آیه مباهله- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)- معنای «مولا» در آیات و روایات
و باید دانست که این حدیث (غدیر) از اسرار قول خدای تعالی است در آیه مباهله: فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم… که مراد از (انفسنا) شخص علی است، بنابر (دلائلی) که گذشت.
زیرا که خدای متعال چون شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله را با شخص علی علیه السلام قرین هم قرار داد و هر دو را با ضمیری که مضاف به رسول خدا صلی الله علیه و آله است جمع کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به موجب این حدیث (غدیر) ثابت فرمود برای علی علیه السلام آنچه را که برای خودش ثابت است بر تمامی اهل ایمان، زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله اولی به مومنین است، ناصر مومنین است. سید (آقا و سرور) مومنین است… و هر معنایی که به موجب کلمه (مولی) امکان داشته باشد که درباره پیغمبر صلی الله علیه و آله اطلاق شود آن را برای علی علیه السلام قرار داد، و این مرتبه ای است بسی ارجمند و درجه و جایگاهی است بس رفیع که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام اختصاص داده، نه باحدی جز او.
و برای همین امر، آن روز (روز غدیر خم) روز عید و موسم سرور است برای دوستان آن جناب.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج1، ص: 683
مباهله در کلام معصومین علیه السلام
# در کلام امام على علیه السلام:
به دنبال امتناع على علیه السلام از بیعت با ابوبکر، میان آن حضرت و ابوبکر بحث و گفتگویى درگرفت. ابوبکر با تمسک به حدیثى از رسول خدا درصدد توجیه کار خویش بود و در مقابل على علیه السلام با او احتجاج مى کرد و از او در مورد شایستگیهاى خود اعتراف مى گرفت و شبیه همین احتجاج را آن حضرت با اصحاب شورى بعد از مرگ عمر نیز داشت. هر دو حدیث به حدیث منا شده معروف است و در هر دو جا آن حضرت به واقعه مباهله و همراهى خود و همسر و دو فرزندش با رسول خدا اشاره مى کند و آنها سخن او را تأیید مى کنند.
در حدیث اول آمده است: «فانشدک بالله أبى برز رسول الله و بأهلى وولدى فی مباهلة المشرکین ام بک و باهلک و ولدک» قال ابوبکر: «بل بکم». (1)
و در حدیث دوم آمده است:
«نشدتکم بالله هل فیکم احد اخذ رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بیده وید امرأته و ابنیه حین اراد ان یباهل نصارى اهل نجران غیرى؟ قالوا: لا. (2)
حدیث نقل شده در مورد دوم بدین تعبیر نیز وارد شده است:
«افتقرون أن رسول الله صلى الله علیه و آله حین دعا اهل نجران الى المباهلة انه لم یأت الا بى و بصاحبتى و إبنى؟
قالوا اللهم نعم». (3)
در روایت معروف دارقطنى که ابن حجر در الصواعق المحرقه نیز آورده است، حدیث منا شده چنین نقل شده است:
«انشدکم الله هل فیکم احد اقرب الى رسول الله فی الرحم منى و من جعله نفسه و ابناءه ابناءه و نسائه نسائه غیرى؟
قالوا اللهم لا». (4)
غیر از حدیث منا شده در موارد دیگر نیز امیرالمؤمنین به واقعه مباهله اشاره کرده است و از آن موارد است که آورده اند جماعتى نزد آن حضرت آمدند و گفتند از بالاترین مناقب خود براى ما بگو پس حضرتش به ترتیب از واقعه «سدالابواب»، مباهله، ابلاغ سوره برائت بر مشرکین، تعبیر قرآن از او به «اذن» [در آیه «و تعیها اذن واعیة» (الحاقة / 12)]
نزول آیه «اجعلتم سقایة الحاج…» (توبه/ 19) در حق او و واقعه غدیر خم یاد مى کند و در ضمن شرح واقعه مباهله مى فرماید که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم دست من و حسن و حسین و فاطمه را گرفت و براى مباهله بیرون رفت. (5)
در روایتى دیگر که شبیه بدین روایت است امام صادق علیه السلام مى فرماید: از امیرالمؤمنین در مورد فضائلش سؤال شد آن حضرت برخى را شمرد. بدو گفتند بیشتر بگو. حضرت فرمود دو پیشواى دینى از مسیحیان نجران به نزد رسول خدا آمدند و در مورد عیسى با آن حضرت سخن گفتند. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد «ان مثل عیسى عندالله کمثل آدم…» سپس پیغمبر وارد خانه شد و دست على و حسن و حسین و فاطمه «سلام الله علیهم اجمعین» را گرفت و بیرون آمد و کف دستش را به سوى آسمان گرفت و انگشتانش را باز کرد. آنها را به مباهله فراخواند . (6)
در حدیث مفصلى که آن حضرت هفتاد منقبت از مناقب خود را مى شمارد به عنوان سى و چهارمین منقبت خود مى فرماید: نصارى چیزى را ادعا کردند پس خداوند در مورد آنان این آیه را فرستاد «فمن حاجک فیه…» پس نفس من نفس رسول خداست و «نساء» همان فاطمه است و «ابناء» حسن و حسین مى باشند سپس آن قوم پشیمان شدند و از رسول خدا خواستند که آنان را از مباهله معاف دارد و رسول خدا آنها را معاف داشت. قسم به خدایى که تورات را بر موسى و فرقان را بر محمدصلى الله علیه وآله وسلم فرستاد اگر با ما به مباهله برمى خواستند هر آینه به صورت میمون ها و خوک هایى مسخ مى شدند. (7)
2 ـ در کلام امام حسن بن على علیه السلام
آن حضرت بعد از صلح با معاویه در حضور او خطبه اى خواند و در ضمن آن فرمود جدم در روز مباهله از میان جانها پدرم و از میان فرزندان مرا و برادرم حسین را و از میان زنان فاطمه مادرم را آورد پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست.
عبارت آن حضرت چنین بود «ایها الناس انا ابن البشیر و انا ابن النذیر و انا ابن السراج المنیر… فاخرج جدى یوم المباهلة من الانفس ابى و من البنین انا و اخى الحسین و من النساء فاطمة امى فنحن اهله و لحمه و دمه و نحن منه و هو منا». (8)
3 ـ در کلام امام حسین بن على علیه السلام
در جریان مراسم حج و در صحراى منى امام حسین بن على بنى هاشم و بزرگان از اصحاب رسول خدا را جمع کرد و در اثنا خطبه اى که خواند از آنان در مورد فضائل پدرش على بن ابى طالب اقرار گرفت. در این خطبه مفصل نیز به واقعه مباهله و حضور على و همسرش فاطمه و دو فرزندش اشاره شده است و چنین آمده است:
قال انشدکم الله أ تعلمون ان رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم حین دعا النصارى من اهل نجران الى المباهلة لم یأت إلا به و بصاحبته و إبنیه؟
قالوا اللهم نعم. (9)
4 ـ در کلام امام صادق علیه السلام
ابوجعفر احول از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که به آن حضرت برخى از امورى را که مردم در حق آنها منکرند گفتم. حضرت فرمود بدانان بگو که قریش مى گفتند ما آن «اولوالقربى» هستیم که غنیمت براى آنهاست. (10) سپس [در پاسخ ]بدین منکرین گفته شد که رسول خدا در روز بدر براى جنگ جز اهل بیت خویش را حاضر نکرد و به هنگام مباهله [که انتظار مى رفت عذاب بر یکى از دو طرف نازل شود] على و حسن و حسین و فاطمه سلام الله علیهم اجمعین را آورد. پس آیا براى آنها [یعنى اهل بیت که در بدر و در مباهله حاضر بودند] تلخى و براى اینها [یعنى قریش ]شیرینى باشد. (11)
نکته قابل توجه در این روایت آن است که حضور اهل بیت در واقعه مباهله به مانند حضور خویشان رسول خدا در بدر دانسته شده است.
5 ـ در کلام امام موسى بن جعفر علیه السلام
در گفتگوى هارون الرشید با موسى بن جعفرعلیه السلام آمده است که هارون پرسید چرا شیعیان شما از تعبیرشان در مورد شما به «یابن رسول الله» دست برنمى دارند در حالى که شما فرزند على و فاطمه هستید و فاطمه ظرف تولد فرزند بود. در واقع فرزند به پدر منسوب مى گردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آیه 84 سوره انعام (و وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا…) اضافه فرمودند که همه امت اسلام از نیکوکار و بدکار اتفاق دارند که چون آن شخص نجرانى را پیغمبر به مباهله فراخواند در کساء او جز على و فاطمه و حسن و حسین کس دیگرى نبود و خداوند فرمود «فمن حاجک فیه من بعد…» پس تأویل «ابنائنا» حسن و حسین و تأویل «نسائنا» فاطمه و تأویل «انفسنا» على بن ابى طالب بود. (12)
6 ـ در کلام امام على بن موسى الرضا علیه السلام
چون حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون عباسى حاضر شد مأمون از او سؤالاتى کرد و حضرت یکایک پاسخ مى داد. تا سخن بدینجا رسید که مأمون پرسید آیا خداوند در جایى از قرآن «اصطفاء» را تفسیر کرده است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از کتاب خویش بیان فرموده است. سپس آن حضرت در بیان سومین موضع فرمودند: در واقعه مباهله که آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد…» نازل شد، پیامبر خدا، على و حسن و حسین و فاطمه (سلام الله علیهم اجمعین) را احضار کرد و جان آنها را قرین جان خود قرار داد. پس آیا مى دانید معناى «وانفسنا و انفسکم» چیست؟ علماى مجلس گفتند مراد از آن نفس پیامبر خدا است. آن حضرت فرمود به غلط افتادید. خداوند در «انفسنا» نفس على علیه السلام را قصد کرده است و دال بر این امر سخن پیغمبر خداست که فرمود «لتنتهین بنو ولیعه او لأبعثن الیهم رجلا کنفسى یعنى على بن ابى طالب» و این خصوصیتى است که پیش از این و پس از این هیچکس بدان نخواهد رسید زیرا آن حضرت نفس على را همانند نفس خود قرار داد. (13)
در روایت دیگرى آمده است که مأمون روزى به امام رضا علیه السلام گفت بزرگترین فضیلتى را که براى امیرالمؤمنین است و قرآن بر آن دلالت دارد براى من بگو. حضرت فرمود فضیلت او در مباهله است که در آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک…» اشاره شده است. آنگاه رسول خدا حسن و حسین را فراخواند پس آنها دو پسر او بودند و فاطمه را خواند پس او در موضع «نساءه» است و امیرالمؤمنین را خواند پس به حکم خداوند عزوجل او نفس رسول خدا است و چون هیچکس از مردمان بالاتر و برتر از رسول خدا نیست پس به حکم الهى باید هیچکس برتر و بالاتر از نفس رسول خدا نباشد. مأمون گفت مگر نه این است که خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسول خدا تنها دو پسرش را فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد، در حالى که رسول خدا فقط دخترش را آورد پس چرا جایز نباشد که آن حضرت از نفس خودش دعوت بکند نه از دیگرى بنابراین فضلى را که براى امیرالمؤمنین مى گویى ثابت نیست. امام هشتم در پاسخ فرمود آنچه گفتى صحیح نیست زیرا داعى باید غیر از خودش را دعوت کند، چنان که آمر باید به غیر خودش دستور بدهد و صحیح نیست که رسول خدا در حقیقت خودش را دعوت کند چنان که نمى تواند به حقیقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود که رسول خدا در مباهله هیچکس جز امیرالمؤمنین را نخوانده است، ثابت مى شود که او نفس رسول خدا است که خداوند در کتابش بدو نظر داشته و در قرآنش بدو حکم کرده است. (14)
و نیز از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آورده اند که مأمون به آن حضرت گفت چه دلیلى بر خلافت جد شما [على بن ابى طالب ] است؟ حضرت فرمود «انفسنا» پس مأمون گفت «لولا نسائنا» پس حضرت فرمود «لولا ابنائنا» آنگاه مأمون ساکت شد. (15) شرح مفاد این حدیث در تفسیر آیه مباهله گذشت.
_______________________
پی نوشت :
1) شیخ طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص .118
2) همان، ج 1، ص 139، قاضى نورالله شوشترى، احقاق الحق، ج 3، ص 46 به نقل از الصواعق المحرقة؛ عابدین مؤمنى، مقاله على علیه السلام نفس رسول خدا در کتاب مجموعه گفتارهاى موسوم به شناخت نامه على علیه السلام، ص 189 به نقل از الصواعق المحرقة.
3) محمدیان، محمد، حیاة امیرالمؤمنین عن لسانه، ص 53 به نقل از کتاب سلیم بن قیس، امالى طوسى، تاریخ دمشق، خصال شیخ صدوق و احتجاج طبرسى.
4) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص .267
5) قاضى نعمان، دعائم الاسلام، ج 1، ص .16
6) تفسیر عیاشى، ذیل آیه مباهله؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
7) رى شهرى، محمد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 8، ص 9، و ص 240 به نقل از کتاب خصال.
8) سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 1، ص 40؛ شیخ طوسى، الامالى، ص .561
9) رى شهرى، محمد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 8، ص .272
10) اشاره است به آیه «واعلموا انما غنتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى» (انفال، 41) که با تأویل آن گروهى از مردم معتقد بودند که خمس تنها به فرزندان رسول خدا تعلق ندارد.
11) تفسیر عیاشى، ذیل آیه مباهله.
12) شیخ مفید، الاختصاص، ص 54؛ شروانى، ما روته العامة من مناقب اهل البیت، ص 85، به نقل از الصواعق المحرقه، و نظیر این حدیث در عیون اخبار الرضا نقل شده است که علامه طباطبائى در المیزان، ذیل آیه مباهله آن را ذکر کرده است و نیز على بن عیسى الاربلى، کشف الغمة، ج 2، ص .778
13) سلیمان بن ابراهیم القندوزى، ینابیع المودة، ج 1 ، ص 131؛ رى شهرى، محمد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 7، ص 10 به نقل از عیون اخبار الرضا و الامالى للصدوق؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
14) شیخ مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص 38؛ آیت الله میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج 1، ص 435 به نقل از شیخ مفید، علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص .257
15) رى شهرى، محمد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 8، ص 10 به نقل از طرائف المقال؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
توییت رهبر انقلاب به مناسبت میلاد امام موسی کاظم
# امام موسی کاظم علیه السلام همه ی زندگی خود را وقف#جهاد- مقدسی ساخته بود ؛
یعنی:
اولا، تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن؛
ثانیا ، تبیین مسله امامت و حاکمیت سیاسی
ثالثا، تلاش براس تشکیل آن جامعه
اهمیت صنایع کوچک
#اهمیت صنایع کوچک
گفتنی است، با توجه به اینکه بخش عمده ای از واحدهای مستقر در شهرک ها و نواحی صنعتی، صنایع کوچک محسوب می شوند، حمایت از بنگاه های تولیدی کوچک از طریق اعطای تسهیلات مالی، برگزاری دوره های آموزشی، اجرای تورهای صنعتی، اعزام هیئت های تجاری و صنعتی به نمایشگاه های داخلی و خارجی از جمله مهمترین برنامه ها و اولویت ها باید باشد.در حال حاضر صنایع کوچک و متوسط بیش از 96 درصد صنایع کل کشور و حدود 50 درصد از اشتغال کشور را در برگرفته و حمایت از صنعتگران و کارآفرینان شاغل در صنایع مذکور به نحوی حمایت از ایجاد اشتغال صنعتی پایدار و گسترش عدالت اجتماعی در همه مناطق به ویژه مناطق محروم و کمتر توسعه یافته است.در عصر توسعه نقش آفرینی صنایع کوچک قرار داریم، یک چهارم اشتغال کل جهان و یک سوم مجموع سرمایه گذاری ها در صنایع کوچک است. صنایع کوچک با توجه به سرمایه اولیه پایینی که نیاز دارد، فشار مالی سنگینی به دولت وارد نمی کند اما در مقابل ظرفیت اشتغالزایی بالایی دارد.
امروز سهم صنایع کوچک در ارزش افزوده ایجاد شده کشور رقمی نزدیک به 17 درصد است و تقریبا 18 درصد از کل صادرات را در اختیار خود گرفته اند. اما این ارقام با توجه به نمونه های موفق بین المللی واقعا ناچیز است و باید به گونه ای سیاست گذاری کنیم تا با ایجاد نشاط تولید جایگاه قابل قبولی به آنها اختصاص دهیم.