#منو-با-لباس-نظامی-ام-خاک-کنید"
12 مهر 1399
می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم . صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت:《من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید .》 بچهها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن . حالا تو شهید شو…! شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی .… بیشتر »
نظر دهید »
#خاکریز-خاطره ها
11 مهر 1399
#چند_لحظه_عاشقے رسیدیم ڪربلا، رفتیم حـرم حضرت عباس، سینـہ زنـے و توسـل و دعـا…راه افتـادیـم سـمت حـرم امـام حسیـن، اونجـا هـم بـہ همیـن شکل، بلڪہ بیشتـر…بمانـد ڪہ توے بیـن الحرمیـن چقـدر خوندیـم و سینـہ زدیـم. نرسیـده بـہ هتـل، باز… بیشتر »
خاکریز-خاطره-ها
09 مهر 1399
#چند_لحظه_عاشقے در دوره آموزشی بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید، حالا آن موقع سیزده ساله بود، گفت: آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم، یک چیزی میخواهم بگویم، فقط از شما میخواهم که به هیچ کس نگویید، تاکید کرد که به پدرم نگویید،… بیشتر »