# خاکریز - خاطره ها
03 شهریور 1399
آرامش روحی و اعتماد به نفس خوبی داشت و می شد این را در تک تک رفتارهایش دید . راز آرامش و خوشحالی این بود که عباس زندگی را سخت می گرفت . با یک لباس معمولی و تمیز و اتو کشیده به مراسم عروسی من و برادرم آمد . پدر و مادر به او اصرار کردند که کت و شلوار بپوشد ؛ اما نپذیرفت . بخشی از حقوقش را برای کمک به افراد نیازمند هزینه می کرد . قبل از اینکه به سوریه برود هم فرمی را در سپاه پر کرده بود تا ماهیانه مبلغی از حسابش کسر و به حسابی برای کمک به مردم سوریه واریز شود .
?به نقل از: محمد مهدی دانشگر
برادر شهید?
?بر گرفته از کتاب
” لبخندی به رنگ شهادت “
?فصل پانزدهم : برخوردها و رفتارها?