#خدایا....!
?خدایا! به زمین نگاه میکنم، به آسمان، به پرواز گنگ و نامفهوم کبوترها…
به آب، به باد، به باران…
به خورشید و ماه و گیاه و به آدمها؛
و هربار عمیقتر از قبل به این باور میرسم که چه خوب است که تو حواست به همه چیز هست…
دیگر دلواپسی و افسوسی برای فردا ندارم، اگر تو خدای منی! که اندوهی نیست…
همان خدایی که به پرنده پرواز آموخت برای زیستن و به انسان قدرت تفکر و اختیار داد برای فهمیدن و تغییر دادن و نگریستن.
انسانی که بال نداشت و حالا بدون بال، مرتفعترین آسمانها را طی میکند، بدون خیس شدن، از دریا عبور میکند و بدون خستگی، کوهها و دشتها و آبادیها را پشت سر میگذارد، انسانی که به واسطهی شعور، تا کهکشانهای دور، مسیری یافته برای عبور…
تو به من قدرت اندیشه بخشیدی و من هربار که به هرچیز فکر میکنم به این نتیجه میرسم که چه خوب است که تو حواست به همه چیز هست…