#دل-نوشته-به-یاد-سردار-دل-ها
♡به نام او ڪه بے نگاهش، هیچ نباشیم
?دلا طمع مبر از لطف بے نهایت دوست
چو لاف عشق زدے سر بباز چابک و چست*
?مے دانے؟ سرشار گشته ام از #خوف و رجاء.
سرشار از #امید به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه هاے وهم آلود بے امان.
سر شار از امید به
لطف بے نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ے این، #خود .?
سرشار از امید به #آزادے و بیم از گرفتاری.
سرشار از امید به شبیه شدن به #عشاقے چون #سردار دلها ڪه همچون
#خون_خدا، آن دایره دار عشق ابدے و عزیز ، نفس ڪشید و ڪوشید و چون او ، سر و جان به پاے سخن عاشقے باخت.
و بیم از به #خاڪسترنشینی_جان و #آزردگی_عشق.?
.
?مے دانے؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء.
و همین حیرت است ڪه عاشق #حقیقے را هویدا مے ڪند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.?
.
?به راستے، من در ڪدامین جرگه ام؟
#جاهل یا عاشق؟
#یاوه_گو یا دل داده؟
.
?تو در ڪدامین جرگه ای؟
“خود” را بڪاو.
#خالص شو.
دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایے ده و رنگ عشق را، ارزانے اش دار.
رنگ خون را.
در سراے ما، منتهاے عشق، #خون است!❤
#یارِسردار ??