#دل-نوشته-کریمه-اهل-بیت
یا کریمه ی اهل بیت و یا خواهر امام رئوف
به یمن میلادتان ، ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور
و دل را به سرای کرامتتان دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولدتان ، با دست های پاکتان تطهیر شویم
بانو ! روز میلاد تو ، کبوترانه مهمان حرمت می شوم ،
دانه های عشق از صحن و سرایت برمی چینم و دور تا دور گنبد طلایی ات می گردم و این گونه جشن می گیرم.
پیش از خورشید ، گنبد طلایی توست که هر روز طلوع می کند.
صبح شهر قم مدیون توست؛ مدیون خورشیدی که شب نیز بر فراز شهر آشکار است.
روز میلاد تو ، کبوترانه مهمان حرمت می شوم.
جشنی است که همه در آن دعوتند؛ کوچک و بزرگ ، پیرو جوان؛
دور تا دور حرم تو چرخ می زنند و چرخ می زنند و نگاه مهربان و نوازشگر تو ، پر و بال دلشان را نوازش می کند.
زیارت نامه خواندنِ این روز ، حال و هوای دیگری دارد.
روز میلاد توست و تو روشنی به ما هدیه می دهی و ما با دستانی پر از روشنی ، از این حُسن بازمی گردیم؛
با دل هایی که در حوضچه چشمانمان با آب دیده تطهیر شده است.
روز میلاد تو هر روز در ما تکرار می شود ، ای تکرار روشنی در روح و روان ما!
مثل بهار ، ناگهان می رسی همه پنجره ها را به آغوش باغچه ها می کشانی.
با آمدنت ، بهار بر شانه ابرها می ایستد و همه درختان گمشده را فریاد می زند.
وقتی از تو می نویسم ، کلمات می خواهند از خوشحالی بال در بیاورند.
تو که متولد شدی ، خاک ، خشکسالی را فراموش کرد و همه شعرها شکوفه دادند.
تو که آمدی ، آسمان در حاشیه امن لبخندهای تو به باران نشست و صدایت را همه رودخانه ها آواز کردند
تا در گوش همه درختان بخوانند.
تو که آمدی ، همه ترانه ها عاشقانه شدند و شعرها از لبخند شروع شدند.
تو که لبخند زدی همه آیینه ها شکوفه دادند و خاک درخت شد و شعله ها باران رحمت.