#فخر ایران ست فخری زاده ها
??
✊کاسب تحریم لم داده ست بر سجاده ها
می خورد تا هفت پشت از لقمه ی آماده ها
✊اف به این اصحاب فتنه، تف به این تکرار شوم
آن سلبریتی جماعت، وین مخنث ماده ها
✊دست شان با توله های خرس در یک کاسه است
می زنم چون شیر امشب در صف واداده ها
✊باده پنهان خورده اند و باده پنهان می کنند
نعره اش باقی ست، داد از مستی آن باده ها
✊روزگاری شد که در موج بلا افتاده است
با گرفتاران دنیا، کار ما آزاده ها
✊آن که از دیوار می ترساند مردم را کجاست؟
بازی جمعی قرمساق است و مشتی ساده ها!
✊تف به این برجام و فرجام و به تَکرار دروغ
سوخت ایرانم به دستِ از نفس افتاده ها
✊ شهریاری را شما تقدیم دشمن کرده اید
حاج قاسم را شما کشتید! آقازاده ها!!
✊این وزیران و وکیلان نارسیده می روند
“شهریاری” فخر ایران است و “فخری زاده” ها
✊جاده ها باز است و راه رستگاری بازتر
میرسد فردا سواری تازه از این جاده ها
#شهید_محسن_فخری_زاده
#علیرضا_قزوه
#سهراب-سپری
?دشت هايى چه فراخ
?كوه هايى چه بلند
?در گلستانه چه بوى علفى مى امد
?من دراين ابادى پى چيزى مى گشتم
?پى خوابى شايد
?پى نورى ، ريگى ، لبخندى
?من چه سبزم امروز
?و چه اندازه تنم هوشیار است
?نکند اندوهی سر رسد از پس کوه
?زندگی خالی نیست
?مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست
?آري
?تا شقایق هست زندگی باید کرد
?در دل من چیزی است
?مثل یک بیشه نور
?مثل خواب دم صبح
?و چنان بی تابم
?که دلم می خواهد
?بدوم تا ته دشت
?بروم تا سر کوه
?دور ها آوایی است که مرا می خواند ..
?سهراب سپهرى
#مرثیه های جانسوز در پی شهادت فخری زاده
در پی حادثه تروریستی روز گذشته و به شهادت رسیدن محسن فخری زاده، رییس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، تعدادی از شاعران مطرح کشور ضمن محکوم کردن این عملیات تروریستی، با انتشار اشعار خود در رابطه با شهید فخری زاده، نسبت به شهادت وی واکنش نشان دادند و ناراحتی خود را ابراز کردند.
حسین صیامی، شاعر آئینی، با انتشار شعر خود در صفحه مجازیاش ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی روز گذشته و عرض تسلیت بابت به شهادت رسیدن محسن فخری زاده نوشت: «بسم الله المنتقم، بغضم این ابیات شد:
مخواه تا بنویسند ناتوان بودیم
فقط دو تا لب خالی و یک دهان بودیم
مخواه تا بنویسند اهل ترس شدیم
مخواه تا بنویسند سر گران بودیم
کنون که حرف درشتی زدند، حرف بزن
مخواه تا که بگویند بیزبان بودیم
شکستهاند سبو را، سبویشان بشکن
مخواه تا بنویسند رایگان بودیم
در آبسرد فرو ریخت کوه غیرتمان
فریبخورده نیرنگ ناکسان بودیم
به سربهزیری عکس شهید خیره بمان
نگاه کن که ببینی چه بینشان بودیم
قلم بگیر و به ما تیغ انتقام بده
نشان دهیم چنانیم و آنچنان بودیم
بخواه خون بدهیم و نشانشان بدهیم
اگرچه تنها بودیم، قهرمان بودیم».
علی محمد مودب، شاعر انقلابی و مطرح اهل خراسان و مدیر موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نیز با عنوان یا شهید، نوشت:
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
غروب از جاده دردا باز اسبی بیسوار آمد
بَرَد چون عشق دل، جز باختن راهی نمیماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمیماند
جراحتها به تنها جامه دیدار میدوزد
بکش ما را ز خون ما چراغ لاله میسوزد
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون طپیدن، الأمان از مرگ در بستر
خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را
ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را
کفن خون باد مردان را و تقدیر معین باد
چراغ عقل ابراهیمها در شعله روشن باد
خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است
خوشا عقلی که میماند خوشا عقلی که جانکاه است
ز جان تن میزند تا خون دهد بستان ایمان را
که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را
خدایا یال اسبان مدتی شد خون نمیبیند
بیابانها خیابانهای ما مجنون نمیبیند
خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه
کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه
ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را
چه فخری برتر از خون، چهرةگلگون خوبان را
چرا تن میزنی از عقل ای جان تشنه خون باش
اگر لیلی شناسی رو به صحرا آر ! مجنون باش
به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت
نترس از سد و صخره عاقبت این رود خواهد رفت
یکی بر ره نشسته صخرهواری تا که ره بندد
شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره میخندد
اگر کشتیست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست
ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست
حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن
بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد
پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد
هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست
گلوی زخم ما را دیگر آن گفتار سابق نیست
دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است
بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است
#کوه یعنی......
???????????
کوه یعنی یک بغل دیوانگی
کوه یعنی مستی و مستانگی
کوه یعنی یک رفیق پا به پا
کوه یعنی درنشستی با خدا
کوه یعنی میشوی آرامتر
کوه یعنی چشم تو بیدار تر
کوه یعنی میروی تا اوج دور
کوه یعنی فارغ از فخر و غرور
کوه یعنی خلوتی از جنس ناب
کوه یعنی مستی از جام شراب
کوه یعنی بال پروازی بلند
کوه یعنی برفرازی سربلند
کوه یعنی آن بهشت جانفزا
کوه یعنی وادی پروانهها
کوه یعنی بی تعصب عاشقی
کوه یعنی در نهایت سادگی
کوه یعنی همدلی با همراهان
کوه یعنی مشرَب پیغمبران
کوه یعنی دوری از بخل و هوس
کوه یعنی شاخه های بد هرس
کوه یعنی زندگی آزادگی
کوه یعنی مردی و مردانگی
کوه یعنی چشم خود را باز کن
کوه یعنی آدمی را ساز کن
کوه یعنی قل هواللّه و احد
کوه یعنی دور شو از کار بد
کوه یعنی زلف یارت را بباف
کوه یعنی پاکی و رسم عفاف
کوه یعنی از منیّت دور شو
کوه یعنی بادۂ از انگور شو
کوه یعنی واژۂ حبل المتین
کوه یعنی باور عین الیقین
کوه یعنی ساقی مستانه شو
کوه یعنی جلوۂ ریحانه شو
کوه یعنی در رسیدن کن درنگ
کوه یعنی ریشه کن همچون خدنگ
کوه یعنی دوستی با مردمان
کوه یعنی زندگی در هر زمان
?sapp.ir/emam_hosen
?????????????
#یاصاحب الزمان ادرکنی
#مناجات_با_امام_زمان_عج?
#یا_صاحب_الزمان_الدرڪنی_عج?
?•| #حاج_منصور_ارضی|•
مجنون مآب پایِ تو لیلا نشستہ ام
در انتظارِ رویِ تو آقا نشستہ ام
این ادعا ڪجا و منہ از تو بی خبر
تو هرڪجا و من همہ یڪجا نشستہ ام
منشورِ عاشقی مگر از پا نشستن است
معشوق را فقط بہ تماشا نشستہ ام
با شورِ عشق میشود آیا زِ پا نشست
آیا قبول هست ڪہ در جا نشستہ ام
تو هر دم از میانِ جماعت گذر ڪنی
ای شمعِ جمع ، من زِ چہ تنها نشستہ ام
عُشّاق سر بہ ڪوه و بیابان گذاشتند
من دیدمُ و شنیدمُ و اینجا نشستہ ام
تنها نشستنِ سرِ راه ڪہ ڪار نیست
تا ڪی فقط شبیہ گداها نشستہ ام
تا ڪی بہ جایِ بودنِ پایِ رڪابِ تو
گویم ترحمی ڪہ من از پا نشستہ ام
میشد هماره یادِ تو باشم ولی نشد
درانتظارِ ڪربُبَلایت نشستہ ام
ڪربُبَلا فقط بہ مسیرِ نجف ڪہ نیست
جایِ جهان هجرِ حرم را نشستہ ام
گمنام ها برایِ تو اقدام ها ڪنند
من با تمام شهرتم اما نشستہ ام
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
?@southosein?