#شعر ماجراهای ابراهیم و آتش
09 خرداد 1403
🕯️ ماجراهای ابراهیم و آتش🕯️
هنوز از کوچِ قاسم داغمان تازهست، ابراهیم
در ایران تا ابد پروندهات بازَست، ابراهیم
شهادت خط پایان نیست، میفهمم چرا اینقدر
سقوط بالگردِ تو خبرسازست، ابراهیم
ببین دشمن کجا را میزند، سمت خودی آنجاست
به او از بس که تهمت خورده، جانبازست ابراهیم
به او با طعنه میگفتند: تصدیق ششم دارد
پدرنامردها! دیدید ممتازست ابراهیم؟
تو هم مثل فلانی روی مبلِ چرم خود بنشین
چه در سیل بلوچستان و اهوازست، ابراهیم؟
رییسِ دولتی! اصلا به تو دخلی ندارد که
کدامین روستا بیبرق و بیگازَست، ابراهیم
در این بیغولهها داری به دنبال چه میگردی؟!
برای انقلابیهاش هم رازست، ابراهیم
به تصمیم خداوندی که آتش را گلستان کرد
در آتش سوختن اینبار اعجازست، ابراهیم
عبای خاکیات را باز روی شانهات بنداز
رجایی گفت: حالا وقت پروازست، ابراهیم