شعر یوسف زهرا
?✨?✨?
✨?✨?
?✨?
يوسف زهرا در اين کنعان کسي بيدار نيست
خوابمان برده ست…در اينجا کسي هشيار نيست
تو دعامان مي کني،ما بي محلي مي کنيم
هيچ کس انگار مشتاق تو اي دلدار نيست
بي قراري از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نيستم،وقتي که حالم زار نيست
آخرش مي ميرم و رويت نديده مي روم
ظاهرا اين نوکر تو لايق ديدار نيست
زحمتت دادم،برايت درد سر بودم ببخش
در ميان نوکرانت مثل من سر بار نيست
باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمين
توبه و بد قولي من که همين يکبار نيست
من فقير و رو سياهم،بي نوايم…بي کسم
هم نشيني کريمان با فقيران عار نيست
اين دل ويرانه را آباد کن يابن الحسن
بهر اين ويرانه دل غير از شما معمار نيست
دست من در محضرت خاليست مي دانم ولي
مطمئنم با کريمان کارها دشوار نيست
من که سر تا پا گناهم….غير گريه بر حسين
مرهمي بر زخم هاي اين دل بيمار نيست
زينب و دروازه ي ساعات و يک شهر شلوغ
يک مسلمان در ميان اين همه اغيار نيست؟
بين بازار از روي ناقه صدا زد يا أخا
جاي خواهرهاي تو در بين اين بازار نيست
مثل اينکه باز از زوار او جا مانده ام
قسمتم کرب و بلا در اربعين
@be_soyezohur