#مفقود الاثر
?خاطره ای از سردار شهید محمدرضا عسکری جانشین لشکر ۲۵کربلا?
#مفقود_الاثر
#می_گفت:” دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است. آخر در مقابل خانواده هایی که #جوانانشان_به_شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".
در روستای خودشان چند جوان شهید #مفقودالجسد بودند، واقعا احساس شرمندگی می کرد.
#می_گفت:” آرزو دارم حتی اثری از بدن من به شما نرسد".
در نامه ای که برای دخترش، بنت الهدی فرستاد، #نوشته_بود:” دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد، تو مانند #رقیه_امام_حسین_علیه_السلام_ هستس، آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید، ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما، نمی رسد".
یکی از رزمندگان که از جبهه برگشته بود تعریف می کرد، که از او شنیده:” دوست دارم #مفقودالاثر_بمیرم، اگر #شهادت نصیب من شود، دوست دارم مفقودالاثر باشم چون قبر #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_ هم ناشناخته مانده است".
ــــــــــــــــــــــــ
?خاطره ای از شهید محمدرضا عسگری/ پرواز در قلاویزان،ص132?